نکته هاي معنوي



 


همگام با قرآن


صفات بندگان شايسته


. وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً


(فرقان/72)


 (و بندگان خداي بخشنده ،کساني هستند که)


هنگاميکه به لغو يا بيهوده اي مي رسند از کنار آن بزرگوارانه مي گذرند


دهم : پرهيز از لغو و بيهودگي



  • در هر جامعه اي افراد جاهل وکساني که از تربيت وفرهنگ مناسبي بر خور دار نيستند وجود دارد ، همنشيني و همراهي ، توجّه و گوش و دل سپردن به آنها ، تأثير منفي بر فکر و روح واخلاق انسان خواهد داشت ، افراد مؤمن و بندگان شايسته ي خداوند ، خود را از اينگونه افراد دور نگاه مي دارند و اگر در جامعه با چنين افرادي روبرو شدند ، بزرگوارانه از کنار آنها عبور نموده و خود را آلوده به رفتار آنان نمي کنند .

  • امروزه دايره ي اينگونه افراد و رفتار وسخنان بيهوده و گناه آلودِآنان ، منحصر به حضور فيزيکيِ آنان  نمي باشد ، بلکه سخنان و رفتارهاي زشت چنين افرادي در فضاي مجازي و رسانه هاي مختلفي که امروز در دسترس مي باشد وجود دارد ، ولحظه اي نيست که انسان در اين فضا با اينگونه مسائل روبرو نشود ، کساني که براي فکر ، اخلاق و دين خود ارزش قائل بوده و نگران حفظ آن مي باشند ، شايسته است چشم وگوش و دل خود را از آسيبِ اينگونه مسائل دور داشته و فضاي ذهني خود را از اين آلودگي ها پاک نگاه دارند .


پرسش : مقصود از عبور بزرگوارانه از کنار لغو و امورِ بيهوده چيست ؟


پاسخ : مقصود آن است که اگر با رفتار وسخن ِ بي فايده و يا گناهي از سوي افرادِ نادان و فاقدِ تربيتِ ، روبرو شديم ، خويشتن را به آن آلوده نساخته و از اين امور بزرگوارانه و با بي اعتنايي عبور نماييم .


 





همگام با قرآن


صفات بندگان شايسته


وَ الَّذينَ لا يَشْهَدُونَ اُّور.


(فرقان/72)


(و بندگان خداي بخشنده ،کساني هستند که)


در مجالس باطل شرکت نکرده ( ونيز شهادت دروغ نمي دهند)


نهم :عدم شرکت در مجالس باطل



  • بندگان شايسته براي تمام فعاليت هاي فردي واجتماعي خود ، برنامه و قانوني دارند ، برنامه ي آنها بر اساس کسب رضايت الهي ، تنظيم گرديده ، آنان حتي براي شرکت کردن در يک جلسه يا شرکت نکردن در آن ، از اين قانون تبعيت مي کنند ، براي آنها پاکي فکر و روحشان و نيز حفظ دين وايمانشان اولويت دارد ، آنها اگر به تفريح هم مي پردازند و در اين راستا به مجلسي پاي مي گذارند ، به اين موضوع توجّه دارند ، که مبادا با حضورشان در مجلسي ، نا رضايتي خداوند را فراهم نمايند ، علاوه بر اينکه ممکن است با شرکت آنها ، ايمان واخلاقشان بر باد رود و آسيب ببيند .

  • آنها نه تنها در مجلس ِباطل پاي نمي گذارند ، به دروغ نيز شهادت نمي دهند (1) حتي اگر با شهادت دروغ منافعي نصيب آنان گردد و يا با شهادتشان گناهکاري ، بي گناه قلمداد شود ، آنان در مجالسي که در آن غناء وجود دارد  و يا حرف هاي زشت وناپسند گفته ميشود نيز حضور پيدا نمي کنند (2) و همه ي اينها براي آن است که خود تحت نأثير اين مسائل قرار نگرفته ونيز با حضورشان کار هاي اهل باطل را تأييد نکنند .


پرسش : چرا بندگان شايسته در مجالس باطل ، حضور پيدا نمي کنند ؟


پاسخ : آنان براي اينکه تحت تأثير ، امور ناپسندي که در اين مجالس وجود دارد ، قرار نگيرند ، در اين مجالس شرکت نکرده وعلاوه براي اينکه حضورشان موجب تأييد باطل نگردد در آنجا حضور نمي يابند . و از کاري که نيتي و يا کيفر الهي را به دنبال دارد ، دوري مي کنند .


------------------


1-مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏7، ص: 283


-همان



 


همگام با قرآن


صفات بندگان شايسته


وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً


فرقان/71


(و بندگان خداي بخشنده ،کساني هستند که مرتکب گناهاني چون شرک ، قتل و نمي شوند که هر کس چنين کند با کيفر اعمالش روبرو مي شود ، مگر کساني که توبه کنند)


و هرکس توبه نمايد (وپس از آن) عمل صالح انجام دهد ، به سوي خدا بازگشت نيکويي نموده است



  • توبه و عمل صالح

  • همانگونه که در آيه پيشين گفته شد توبه به معناي پشيماني بر گناه ، تنها يک مرحله ي از بازگشت است ، مرحله ي بعد که توبه را کامل مي کند آن است که انسان به انجام عمل صالح وشايسته بپردازد تا هم جبران خطايي باشد که انجام داده و هم عمل صالح باعث شود ، آثار گناه که بر روح او بر جاي مانده با عمل نيک زدوده شود ، از اين رو در اين آيه نيز بر انجام عمل صالح پس از توبه تأکيد مي گردد ، تا هم عقوبت بر گناه را از او بردارد و هم ثواب وپاداش را براي او فراهم نمايد .(1)


پرسش : چرا قرآن کريم بر انجام عمل صالح پس از توبه تأکيد مي ورزد ؟


پاسخ : زيرا انسان با عمل صالح مي تواند به جبران گناهان خود پرداخته و آثارگناه را از دل و جان خود پاک نمايد .


-------------------------


1-(ماحياً للعقاب ، محصلاً للثواب) بحارالأنوار ج : 66 ص : 261


 


همگام با قرآن


صفات بندگان شايسته


 


إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً


(فرقان/70)


(و بندگان خداي بخشنده ،کساني هستند که مرتکب گناهاني چون شرک ، قتل و نمي شوند که هر کس چنين کند با کيفر اعمالش روبرو مي شود)


مگر کساني که توبه نموده و ايمان آورند و عمل صالح و شايسته انجام دهند (که در اين صورت) خداوند بدي هاي آنان را تبديل به نيکي مي نمايد وخداوند آمرزنده ي مهربان است


توبه و ايمان



  • درآيه ي فوق از سه مقوله ي ارزشمند سخن به ميان آمده :

  • اوّل از توبه که نشان دهنده ي لطف و عنايت خداوند نسبت به بنده اي است که گناهي انجام داده و خداوند درب خانه ي خود را به روي او نبسته و با قرار دادن توبه ، راهي براي بازگشت او قرار داده است ، امام علي عليه السلام  چهار مرحله را براي توبه بيان مي فرمايند : 1-پشيماني قلبي  2-آمرزش خواهي با زبان  3- با اعضاي بدنش(ديگر)گناه نکند   4-قصد عدم بازگشت به گناه (1)

  • دوّم ايمان آوردن که بر اساس آن کسي که گرفتار کفر وشرک شده از آن توبه نموده و به خداوند يکتا ، ايمان مي آورد ، امام علي عليه السلام مي فرمايند: ايمان ، کفر را محو و نابود مي کند (2)

  • سوم عمل صالح است ، به اين معنا که توبه وايمان به تنهايي کافي نيست وپس ازآن ، بنده ي مؤمن نيازمند عمل است ولازم است خطا هاي خود را با انجام نيکي ها ، جبران نمايد ، امام علي عليه السلام مي فرمايند: ايمان و عمل صالح دو برادر همراه و دو رفيق و دوستي مي باشند که از يکديگر جدا نمي شوند و خداوند يکي را بدون ديگري نمي پذيرد (3)

  • لطف ديگري که خداوند نسبت به بنده ي توبه کار ، مؤمن و صالح خويش دارد آن است که بدي هايي را که مرتکب شده ، تبديل به نيکي مي کند ، و لطف و رحمتي بالاتر از اين تصور نمي شود که بنده ي خطاکاري که توبه واقعي نموده به اين مقدار مورد عنايت پروردگار خويش قرار گيرد که در روز قيامت در نامه ي عملش بجاي بدي ، نيکي را ثبت کرده باشند  ، واين موضوع در حقيقت تشويق انسان به توبه وبازگشت از مخالفت خداوند به اطاعت وفرمانبري مي باشد .


پرسش : در چه صورتي خداوند بدي هاي اعمال انسان را به نيکي تبديل مي نمايد ؟


پاسخ : در صورتيکه انسان از گناهان خويش توبه نموده واز شرک وکفر به ايمان رجوع کند و با اعمال صالح بدي هاي خود را جبران نمايد .


--------------------


1-( ألتّوبة ندم بالقلب و استغفار باللّسان و ترك بالجوارح و اضمار أن لا يعود) غررالحکم


2-(الكفر يمحاه الأيمان) غررالحکم


3-( الايمان و العمل اخوان توأمان و رفيقان لا يفترقان لا يقبل اللَّه احدهما الّا بصاحبه) غررالحکم


 




همگام با قرآن


صفات بندگان شايسته


وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاما   …


(و بندگان خداي بخشنده ،کساني هستند که)


 . نمي کنند و هر کس چنين کند با کيفر عملش روبرو خواهد شد




هشتم : پرهيز از ارتباط نامشروع





  • انساني که به خداوند ايمان دارد ، در تمام رفتارهاي خويش تابعِ دستورات الهي وکسب رضايت خداوند مي باشد و از کاري که بر خلاف خواست و خوشنودي خداوند است پرهيز مي کند ، انسان مؤمن مي داند که اگر خداوند او را از انجام کاري نهي نموده و باز داشته است ، آن کار براي او زيان بار است ، ولي خواست خداوند را بر تمايلات و ميلِ شخصي خود ترجيح مي دهد هر چند ممکن است بنده از علت تحريم آن کار بي خبر بوده باشد ،.

  • انساني که به مرحله ي تقوا و پرهيزکاري دست نيافته ، و هنوز نفسِ سرکش خود را مهار نکرده ، ممکن است در برابر تمايلاتِ غريزي خود قدرت صبر وشکيبايي نداشته باشد و در برابر وسوسه ي شيطان ، به راحتي خود را به گناه آلوده نمايد . ارتباط نا مشروع () از جمله ي گناهاني است که از طرفي ، نفس امّاره ي انسان بر اساسِ کشش غريزي به آن تمايل دارد  و از سوي ديگر وسوسه هاي بيروني و جلوه گري برخي از افراد در دامن زدن به آن مؤثر خواهد بود .

  • خداوند خواسته است انسان ، نيازهاي طبيعي وغريزي خويش را از راهي مناسب ومشروع برطرف نمايند ، لذا در اين مورد براي تامين نياز غريزي ، مسير ازدواج را قرار داده و انسان ها را به انجام آن ترغيب وتشويق نموده است و در اقدام به آن آداب و رسومي خاص و نيز خير و برکت و ثواب قرار داده است ، و درنقطه مقابل ، رابطه ي نا مشروع () را تحريم نموده و بندگان خويش را از آن باز داشته است و آن را از گناهان بزرگ به شمار آورده است  و خير وبرکت را از اينکار برداشته و نکبت و بدبختي را درآن باقي گذاشته است و در صورت آلوده شدن به آن ، انسان را به توبه و بازگشت از اينکار توصيه نموده است .

  • خداوند در قرآن کريم حتي از نزديک شدن به ، نهي نموده چه برسد به اينکه آن را انجام دهند و آن را عملي زشت و بد راهي اعلام نموده است (وَ لا تَقْرَبُوا اِّنى‏ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلا) (1) زيرا مقصود از نزديک شدن به اين عمل ، تهيه مقدماتي است که انسان را به انجام آن مي رساند ، و ارتباط با جنس مخالف ، خارج از حدود و حريمي که خداوند براي آن در نظر گرفته ، انسان را در معرض اين گناه در مي آورد و امروزه به علت گسترش رسانه هاي مختلف ديداري و شنيداري وتبليغات مسمومي که در آن تحقق دارد واز سوي ديگر عادي شدن روابط با جنس مخالف و از بين رفتن قبح آن ، زمينه براي اين گناه ، فراهم تر از گذشته شده است و متأسفانه گاه مشاهده مي شود که چنين رفتاري را نوعي روشنفکري به حساب آورده و افراد پاک دامن را افرادي ساده  و بي تجربه معرفي ، واز اين راه نسل جوان را به داشتن چنين روابطي تشويق مي نمايند و گاه براي آن توجيهات علمي نيز مي تراشند .!

  • در هر صورت ارتکاب اين سه عمل يعني شرک به خداوند و قتل و آدم کشي و ، در پيشگاه خداوند کيفر سختي خواهد داشت که اگر انسان از آن بازگشت نکند و گناه خود را جبران نکند با کيفر آنها روبرو گرديده و وبال اين اعمال گريبانگير او خواهد شد .


پرسش : مقصود از نزديک نشدن به چيست ؟


پاسخ : مقصود آن است که انسان از کاري که ممکن است او را به دچار نمايد دوري کند ،  مانند رابطه داشتن با جنس مخالف بدون اينکه حريم هاي الهي را در آن مراعات کند و يا لمس و نگاه شهوت آلود و خلوت نمودن با جنس مخالف که او را در معرض چنين گناهي در مي آورد .


---------------------


1-اسراء/32




 


 


همگام با قرآن


صفات بندگان شايسته


 . وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتي‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ .


(فرقان/68)


(و بندگان خداي بخشنده ،کساني هستند که)


هيچ فردي را که کشتن او حرام است به قتل نمي رسانند جز به حق (مانند قصاص)


هفتم : نهي از انسان کشي



  • خداوند براي خون انسان ها احترام قائل شده وخون ريزي و آدم کشي را تحريم نموده وجايز ندانسته است ، وحتّي کشتن انسان ها (نفس محترم) را از گناهان بزرگ به شمار آورده است (1) قرآن کريم در مورد کشتنِ انسان ها مي فرمايد : کسيکه انسان  بي گناهي را مي کشد ، گويا تمام انسان ها را کشته است و کسيکه انساني را از مرگ رهايي مي بخشد گويا تمام انسان ها را زنده نموده است . (2)

  • و اينکه کشتن انساني مانند کشتن همه ي انسان ها به شمار آمده ، به اين جهت است که با کشتن يک نفر ، حرمتِ تمام خون ها ناديده گرفته شده و کشتن انسان ها ، سنّت (3) گرديده  و انسان ها جرأت به کشتن يکديگر نموده اند (4) و از سوي ديگر کسيکه باعث زنده ماندن فردي از طريق عفو و گذشت يا ايجاد مانعي از کشتن او و يا رهايي او از اموري که به کشتن او منجر مي گردد ، شود ، گويا همه ي مردم را زندگي بخشيده (5) زيرا حرمت خون انسان ها را پاس داشته ، و نجات انسان ها را سنّت (6) نموده است .

  • در برخي روايات در مفهوم کشتن و زنده نمودن ، توسعه داده شده و آن را شامل مرگ و زندگي معنوي نيز به شمار آورده اند ، از اين رو ، کشتن گاه به مرگ معنوي نيز اطلاق شده است ؛ مانند گمراه کردن انسان ها از راه راست ،  وگاه زنده کردن انسان ها به زنده شدن معنوي نيز اطلاق گرديده است ، مانند اينکه انساني را از گمراهي نجات داده و او را به راه راست هدايت نمايند .(7)


پرسش : چرا کشتن يک انسان همانند کشتن همه انسان ها به شمار آمده است ؟


پاسخ : زيرا با کشتنِ يک انسان ، احترامِ خون انسان ها از بين رفته است ، و با کشتن انسان ِ بي گناه ، روشي ناپسند ، پايه گذاري شده است ، وانسان ها به کشتن يکديگر جرأت پيدا کرده اند .


---------------------


1- الكافي ج : 2 ص : 280


2-مضمون آيه 32 سوره مائده


3-سنت بدي را پايه گذاري کرده است


4-تفسير الصافي، ج‏2، ص: 30


5- همان


6-روش نيکي را بنيان نهاده است


7-البرهان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 281


 


 


 همگام با قرآن


صفات بندگان شايسته


وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَر.


(و بندگان خداي بخشنده ،کساني هستند که)


با خداوند معبود ديگري را نمي خوانند (نمي پرستند)


ششم : پرهيز از شرک



  • يکي از ويژگي هاي بندگان شايسته ي خداوند را بايد در اعتقاد و باور آنان جستجو نمود ، و آن ويژگي ؛ اعتقاد آنان به توحيد و يکتايي خداوند است ، زيرا اعتقاد آنان به توحيد ، به افکار و رفتار آنان جهت داده و باعث مي شود اعمال و رفتار خويش را با انگيزه ي الهي انجام داده و با عمل خويش فقط به دنبال کسب رضايت او باشند و خواست و رضايت غير از او را بر خواسته ي خداوند ترجيح ندهند .

  • از سوي ديگر با اعتقاد به توحيد لازم است انسان عمل خويش را خالصانه براي خداوند به انجام رساند و از مسير اخلاص وعبوديت الهي منحرف نگردد ، و با پذيرش اين موضوع ، انسان نه تنها به پرستش غير او نمي پردازد بلکه تلاش مي کند از ريا کاري و تظاهر و دوريي فاصله بگيرد و هيچگاه به جاي اميد و دلبستن به خداوند ، به مخلوقات او دل بسته و اميدوار نمي باشد ؛  زيرا مي داند غير او از خود چيزي ندارد و هر کس و هر چيز اگر اثري دارد ، آن اثر را خداوند به او داده است .

  • همانگونه که گفته شد اخلاص ، ريشه در اعتقاد انسان به توحيد دارد ، و اين اعتقاد باعث تربيت واصلاح فکر و رفتار انسان خواهد شد وحتي بر تمايلات و خواستِ قلبيِ آدمي نيز تاثير گذار است ، و رعايت آن موجب مي گردد ، انسان به مراحل بالايي از خلوص دست يابد ، در اين راستا در سخني از پيامبرصلي الله عليه وآله نقل شده که : زماني انسان به حقيقت اخلاص مي رسد که اگر عملي را براي خداوند انجام داد ، دوست نداشته باشد که از او تعريف وتمجيد نموده و اورا ستايش کنند . (1)


پرسش : ريا چگونه با شرک ارتباط پيدا مي کند ؟


پاسخ : يکي از مراتب شرک آن است که انسان خواست و رضايت غير خداوند را بر خواست ورضايت الهي ترجيح دهد و غير خداوند براي او مهمتر از خداوند باشد ، از اين رو کسي که ريا مي کند در حقيقت به دنبال توجّه غير خداوند و کسب رضايت وخشنودي او مي باشد واين هم مرحله اي از شرک مي باشد (شرک خفي)


----------------------


1-(إِنَّ لِكُلِّ حَقٍّ حَقِيقَةً وَ مَا بَلَغَ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الْإِخْلَاصِ حَتَّى لَا يُحِبَّ أَنْ يُحْمَدَ عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْ عَمَلٍ لِلَّهِ -مستدرك‏ الوسائل  ج   1  ص 100)


 


 


همگام با قرآن


صفات بندگان شايسته


وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً


(فرقان/74)


(و بندگان خداي بخشنده ،کساني هستند که)


که مي گويند خدايا ، همسران و فرزنداني نصيب ما فرما که مايه ي روشني چشم ما باشند ، و ما را پيشواي پرهيز کاران قرار بده


دوازدهم : خانواده ي صالح



  • بندگان شايسته ي خداوند به عمل خود اعتماد وتکيه نمي کنند ، بلکه آنان معتقد هستند اگر نعمتي در دنيا به آنان مي رسد همه از لطف خداوند است و آنان اين نعمت ها را از خدا دانسته و همان نعمت ها را نيز از خداوند در خواست مي کنند ، قرآن کريم در اين باره مي فرمايد : "وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ " هر چه از نعمت براي شماست از ناحيه خداوند مي باشد (1) در اينجا نيز، يکي ازدر خواست هايِ بندگان شايسته از خداوند ، داشتن همسر و فرزنداني است که وقتي آنان را مي بينند ، چشمشان روشن گردد ، اين روشن شدن چشم براي جنبه هاي مادي آنان نمي باشد بلکه آنطور که در تفاسير از اهل بيت عليهم السلام روايت شده ، بهره مندي از خانواده اي است که اهل اطاعت از خداوند و ديانت باشند (2) ، از اينجا مي توان استفاده کرد که اگر کسي قصد بندگي خداوند را داشته و بخواهد در زمره ي بندگان صالح الهي قرار گيرد ، نمي تواند نسبت به خانوده اي که مي خواهد تشکيل دهد بي تفاوت باشد بلکه بايد در مرحله ي نخست به دنبال همسري باشد که مطيع خداوند بوده و سپس با ياري خداوند بتواند فرزندان صالحي را تربيت کند .

  • علاوه بر اينکه ، بندگان صالح خداوند ، از خداوند مي خواهند آنان را پيشوا و الگوي اهل تقوا نيز قرار دهد ، يعني نه تنها مي خواهند خود پرهيزکار باشند ، بلکه مي خواهند به اندازه اي رشد کنند که الگوي جامعه ي خود نيز باشند ، و همانگونه که خود به افرادي که پيش از خود بودند اقتدا نموده و آنان را الگوي خود قرار دادند ، مي خواهند الگويي براي بعد از خود بوده و ديگران از آنان پيروي نمايند (3) و به يقين پيروي ديگران ، بدون ارشاد وراهنمايي آنان صورت نخواهد گرفت (4) ، لذا اين قسمت از آيه دلالت بر ارزش الگو بودن والگو سازي براي افراد جامعه در سايه ي تقوا و پرهيزکاري دارد . که مصداق کامل اين موضوع در پيشوايي پيامبر و اهل بيت (صلوات الله عليهم) براي همه ي اهل تقوا مي باشد . (5)


پرسش : مقصود از روشني چشم در باره ي همسر و فرزندان در آيه 74 سوره ي فرقان چه مي باشد ؟


پاسخ : در اينجا مقصود از روشن شدن چشم به جنبه هاي مادي و دنيوي خانواده نمي باشد ، بلکه روشن شدن چشم کنايه از خوشحال شدن نسبت به جنبه هاي معنوي خانواده مورد نظر است .


----------------------------


1-نحل/53


2-تفسير الصافي، ج‏4، ص: 27


3-إرشاد الأذهان إلى تفسير القرآن، ص: 371


4-التفسير المبين، ص: 478


5-البرهان في تفسير القرآن، ج‏4، ص: 156


 


 


همگام با قرآن


صفات بندگان شايسته


أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً


خالِدينَ فيها حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً


ثواب و پاداش بندگان شايسته ي خداوند در جات (و منازل) عالي بهشت است ، واين به خاطر صبري است که در دنيا داشته اند ، ودر بهشت با تحيّت وسلام روبرو خواهند شد ، در حاليکه جاودان در آن باقي خواهند ماند و بهشت چه جا و مکانِ نيکويي مي باشد


پاداش بندگان شايسته ي خداوند



  • بندگان شايسته خداوند به خاطر لطف وتوفيقي که از سويِ خداوند نصيب آنان شده ، در دنيا در مسير تقوا وپرهيزکاري وکسب ويژگي هاي مثبت اخلاقي گام برداشته و با اعمالِ صالح خود رضايت وخشنودي الهي را بدست آورده اند ، خداوند نيز به علت لطف ورحمتي که نسبت به بندگان خويش دارد ، در دنياي ديگر و جهان آخرت پاداش اعمال صالح آنان را که با صبر وشکيبايي  آن را به انجام رسانده اند به آنان عنايت خواهد نمود و در درجات عالي بهشت که جاودان در آن باقي مي مانند آنان را منزل خواهد داد .

  • همانگونه که گفته شد بندگان شايسته ي خداوند به خاطر داشتن صفت صبر توفيق راه يابي به در جات عالي بهشت را پيدا نموده اند ، از طرفي در روايات ، صبر را به سه نوع تقسيم نموده اند ؛ امام علي عليه السلام مي فرمايند : صبر بر سه نوع است : (اول) صبر بر مصيبت وبلا ، (دوم) صبر بر (سختي ها ودشواري هايِ ) اطاعت ( و بندگي) ؛ (سوم) صبر داشتن در برابر گناه . (1)


پرسش :بندگان شايسته ي خداوند به خاطر داشتن چه ويژگي و صفتي توفيق راه يابي به درجات عالي بهشت را پيدا نموده اند ؟


پاسخ : آنان به علت داشتن صبر بر طاعت خداوند و مقاومت در برابر جاذبه ي گناهان وشکيبايي در برابر مصائب توفيق چنين پاداشي را پيدا کرده اند .


------------------------


 


  1-(عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ الصَّبْرُ عَلَى الْمُصِيبَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الطَّاعَةِ وَ الصَّبْرُ عَنِ الْمَعْصِيَةِ) مستدرك‏الوسائل   ج  11   ص  259  باب  19


 


 


همگام با قرآن


صفات بندگان شايسته


قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً


(فرقان/77)


اي پيامبر به مردم بگو : اگر دعا  (وعبادت) شما نبود ، خداوند به شما(توجّه و) اعتنايي نمي کرد (ولي) شما (آيات الهي) را تکذيب کرديد وکيفر آن گريبانگير شما خواهد شد


لطف و توجّه به بندگان



  • اين آيه ، آخرين آيه از سوره ي مبارکه فرقان مي باشد که پس از بيان صفات و ويژگي هاي بندگان شايسته ذکر شده وپس از آن سوره فرقان پايان مي پذيرد ، در اين آيه خداوند مي فرمايد : آنچه باعث توجّه خداوند به بنده ي خود مي شود در مرحله ي نخست عبادت و پرستش خداي يکتا است ، که از ايمان او به خداوند ناشي شده است و هنگاميکه بنده اي از کفر و شرک فاصله گرفت و دست از تکذيب آيات الهي برداشت و فقط خداوند را صاحب اثر در اين عالم دانست ، در مرحله ي بعد ، براي رفع نياز هاي خود ، دست خود را به سوي خداوند بي نياز خواهد برد و فقط از او در خواست مي نمايد و به همين جهت مورد  لطف وعنايت و توجّه الهي قرار مي گيرد ، لذا در روايت توصيه شده : " بسيار دعا کنيد ، زيرا خداوند بندگاني ،که او را (از طريق دعا) مي خوانند دوست دارد و به بندگان مؤمن خويش وعده ي اجابت داده است" (1)


پرسش :چرا دعا باعث توجه و عنايت خداوند نسبت به بندگان مي شود ؟


پاسخ : زيرا خداوند خالق وآفريننده انسان ها بوده ، و روزي دهنده و برطرف کننده نياز هاي آنان مي باشد ، لذا وقتي بنده اي او را مي خواند به موجب لطف ورحمتي که به بندگان خود دارد ، آنان  را مورد لطف وعنايت خود قرار مي دهد


------------------------


1-(اَكْثِرُوا مِنَ الدُّعَاءِ فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ مِنْ عِبَادِهِ الَّذِينَ يَدْعُونَهُ وَ قَدْ وَعَدَ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِينَ الِاسْتِجَابَه)بحارالأنوار  ج   75  ص   293    باب 24


 


همگام با قرآن


پندهاي لقمان به فرزندش


وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‏ وَهْنٍ وَ فِصالُهُ في‏ عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لي‏ وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصيرُ


(لقمان/14)


و ما به انسان سفارش کرديم که نسبت به پدر ومادر خويش نيکي نمايد (به خصوص مادر) که در دوران بارداري (هر روز) ضعف بيشتري را تحمّل مي کند ، و در طول دو سال (با تحمّل سختي) به او شير داده و سپس او را از شير مي گيرد  (لذا به انسان سفارش کرديم) که شُکرگزار من (که آفريننده توهستم) و شکرگزار پدر ومادرت باش ،( وبدان ) بازگشت تو به سوي من است ( ومن اعمالت را محاسبه خواهم کرد)


نيکي به پدر و مادر



  • مفسرين قرآن ، اين آيه را " معترضه" مي دانند که  از اصلِ موضوع که پندهاي لقمان به فرزندش بوده ، به علّت اهميت نيکي به والدين ، خارج شده و در آيات بعدي دوباره به اصل موضوع مي پردازد ، از اين رو مي فرمايد : ما در رابطه با پدر ومادر به انسان سفارش نموديم ، و معمولاً توصيه و سفارش به امري صورت مي گيرد که از اهميتي بر خوردار است که نبايد در باره ي آن دچار غفلت و فراموشي گرديد ، و از آن رو که پدر ومادر زحمات زيادي را براي فرزندان خود ، به جان مي خرند تا فرزندشان بزرگ شده و به نتيجه برسد ، و در اين ميان ، ممکن است فرزندان اين نيکي ها را ناديده گرفته و بر اثر غفلت ، زحمات آنان را به فراموشي سپارند ، خداوند نيکي به آنان را به انسان ياد آوري مي نمايد .

  • در اين آيه ، نخست سفارش به نيکي به والدين شده وسپس نسبت به زحماتي که مادر در دوران بارداري وسپس در دوران شير خوارگي براي انسان متحمّل مي شود اشاره نموده و از اين راه ، احترام ونيکي نسبت به مادر را مورد تأکيد قرار مي دهد ، و در اين راستا به انسان توصيه مي کند که در برابر نعمت هايي که خداوند به او ارزاني داشته شکر گزار باشد که از جمله ي آنها بر خورداري از نعمت والديني است که از او مراقبت مي کنند و پس از توصيه به شکر گزاري از خداوند ، سفارش به سپاسگزاري از والدين خويش مي نمايد . و سپس به انسان گوشزد مي نمايد که که بازگشت او به سوي خداوند است و خداوند او را در برابر اعمالي که انجام داده باز خواست خواهد نمود که از جمله ي آنها رفتار انسان با پدر ومادر خويش است .

  • با توجّه به اينکه در اين آيه ، شکر گزاري از خداوند و سپاسگزاري از والدين در کنار يکديگر قرار گرفته شده ، در روايات به اين موضوع اشاره گرديده که تا انسان از والدين خويش تشکّر نکند در حقيقت شکر خداوند را بجا نياورده است (1) ودر اين ميان بر محبت ونيکي به مادر تأکيد بيشتري شده است ، در روايت وارد شده که شخصي به نزد پيامبرصلي الله عليه وآله آمد و از ايشان سؤال مي کند به چه کسي نيکي کنم ؟ پيامبرصلي الله عليه وآله سه بار بر نيکي به مادر سفارش مي نمايند و در چهارمين بار به نيکي به پدر سفارش مي نمايند .(2)



پرسش : چرا در قرآن کريم پس از توصيه به سپاسگزاري از خداوند به سپاسگزاري از والدين سفارش شده است ؟


پاسخ : اين موضوع نشان دهنده اهميت و جايگاه پدر ومادر براي انسان است و حاکي از آن است که تا انسان سپاسگزار پدر ومادر خود نباشد ، از خداوند سپاسگزاري نکرده است .


----------------------


1-تفسير نور الثقلين، ج‏4، ص: 201 حديث 34 از امام رضا عليه السلام


2-تفسير نور الثقلين، ج‏4، ص: 200 حديث 26 از امام صادق عليه السلام


 


 


 




همگام با قرآن


پندهاي لقمان به فرزندش


وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بي‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون


(لقمان/15)


واگر(پدر ومادرت) تلاش نمودندکه چيزي را شريک من سازي که علم و دانشي به حقانيت آن نداري ، از آندو پيروي مکن ، ولي در دنيا با آنان به شايستگي همراهي کن و از راه کسي پيروي نما که به سوي من بازگشت نموده است ، (وبدانيد) که بازگشت شما به سوي من است و از آنچه انجام مي دهيد شما را با خبر مي سازم


رفتار شايسته با والدين



  • احترام و رفتار شايسته با والدين موضوع مهمي است که حتّي در حال کفر و شرکِ والدين نيز لازم است رعايت شود تنها چيزي که نبايد انجام شود ، پيروي از والدين در کفر وشرک است ، بنابراين اگر پدر ومادر تلاش کنند که فرزندشان دست از ايمان خود بردارد و به راه کفر وشرک برود ، در اين مورد نبايد از آنان پيروي نمود ولي در عين حال لازم است با آنان با لطف و مهرباني رفتار شود وکفر وشرکِ آنان دليلِ بر بد رفتاري با آنان نمي شود .

  • مفسّرين غير از آيه ي فوق به روايتي استناد مي کنند که مضمون آن اين است که : انسان نبايد در نافرماني خداوند از بنده ي او اطاعت کند (1) بنابراين اگر فردي ، ديگري را به نافرماني خداوند دعوت کند نبايد از او پيروي نمود ، در اينجا نيز در کفر وشرک نبايد از والدين تبعيت نمود امّا از نظر عمل ، صله ي رحم ونيکي نسبت به آنان واجب است هر چند آنان کافر باشند (2) و در اين راستا اگر پدر ومادر انسان فقير بوده و توانِ تأمينِ هزينه ي زندگي خود را نداشته باشند بر فرزند واجب است ، نفقه ومخارج زندگي آنان را تأمين نمايد ، هر چند آنان کافر باشند (3)


پرسش : محدوده ي اطاعت از والدين تا کجا مي باشد ؟


پاسخ : اطاعت از والدين تا جايي است که نافرماني خداوند نباشد ، بنابر اين اگر آنان فرزند خويش را دعوت به کفر ويا شرک نمودند ، نبايد از آنان اطاعت نمود ولي خوش رفتاري با آنان واجب است .


____________________


1-لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ ، نهج البلاغة؛ ص: 438


2-موسوعة الفقه الإسلامي طبقا لمذهب أهل البيت عليهم السلام؛ ج‌9، ص: 441


3-فقه الإمام الصادق عليه السلام؛ ج‌5، ص: 319


 


 


همگام با قرآن


پندهاي لقمان به فرزندش


يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ في‏ صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطيفٌ خَبيرٌ


(لقمان/16)


اي فرزندم ! اگراعمال انسان ، ( در کوچکي) به اندازه ي دانه ي خردل باشد (و اين دانه ) در دل صخره اي يا در آسمان ها و زمين باشد ، خداوند آن را (براي محاسبه) مي آورد ( و حاضرخواهد ساخت) زيرا خداوند دقيق و آگاه است


محاسبه ي اعمال



  • همانگونه که گفته شد در آيه 14 و15 از سوره ي لقمان ، به علت اهميت احترام به والدين ، قرآن کريم از بحث اندرز لقمان به فرزندش خارج گرديد و پس از تذکّر به اين موضوع ، در اين آيه دوباره به نصايح لقمان به فرزندش باز مي گردد ، در اين آيه به موضوع محاسبه ي اعمال انسان  و علم و آگاهي خداوند به اعمال انسان مي پردازد ، ولقمان با اين پند خويش مي خواهد اعتقاد به جهان آخرت را به فرزندش ياد آور شود و در حقيقت مي خواهد به فرزند خويش تذکّر دهد که مواظب اعمال خود باشد زيرا اعمال انسان از علم و آگاهي خداوند بيرون نمي باشد و يک روز به حسابِ همه ي آنها خواهد رسيد .

  • از اين آيه ي شريفه نيز مي توان استفاده نمود که يکي از آموزش هاي والدين نسبت به فرزندان خويش ، بايد آموزشِ عقايد و باورهايي باشد که در سعادت آنان نقش داشته و در آينده به اصلاح رفتار وکردار آنان مي انجامد ، علاوه بر اينکه ياد آوري علمِ خداوند به  فرزندان - هر چند که آن عمل کوچک هم باشد-  ، در خدا باوري و توجّه آنان  به رفتار خويش نقش آفرين خواهد بود ، زيرا وقتي فرزندانِ انسان به اين باور برسند که حتي کوچکترين اعمال خوب يا بدي که از آنان سر مي زند ، محاسبه خواهد شد ، بيشتر مراقب رفتار خويش خواهند بود ، رسو لخدا صلي الله عليه وآله به ابوذر فرمودند : اي ابوذر ! به کوچکي گناه نگاه نکن بلکه به (بزرگي خدايي نگاه کن که ) نافرماني او را کرده اي ! (1)


پرسش : مقصودِ لقمان از اينکه مي گويد ؛ خداوند ازکوچکترين عمل انسان نيز آگاه است ، چه مي باشد ؟


پاسخ : مقصودِ لقمان از اين سخن ، آن است که به فرزند خويش محاسبه ي اعمال انسان را در جهان آخرت ، ياد آور ي نمايد ، تا فرزند او با اين آگاهي ، بيشتر مراقب رفتار خود باشد .


-----------------------


1-(قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا أَبَا ذَرٍّ لَا تَنْظُرْ إِلَى صِغَرِ الْخَطِيئَةِ وَ لَكِنِ انْظُرْ إِلَى مَنْ عَصَيْتَ) مستدرك‏الوسائل   ج  11 ص    349  باب  43


 


 


همگام با قرآن


پندهاي لقمان به فرزندش


يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ


(لقمان/17)


اي فرزندم ! نماز را برپاي بدار، به خوبي ها فرمان بده ، از بدي ها باز دار ، و دربرابر (سختي هايي که ) به توي مي رسد ، شکيبايي نما ( و بدان ) که اينکار ، از امورِ لازم وضروري است


‏خود سازي فردي واجتماعي



  • لقمان حکيم در ادامه ي پندهايي که به فرزند خويش مي دهد در اين آيه  ، نخست بر رابطه ي انسان با آفريننده ي خويش تأکيد مي ورزد و به فرزند خويش برپا داشتن نماز را ياد آوري مي کند ، از اين تأکيد فهميده مي شود در زمان لقمان و در آييني که در آن روز وجود داشته است ، نماز جزء برنامه هاي عبادي بوده است ، واينکه توصيه به نماز در اين آيه ، مقدّم بر توصيه هاي ديگر ذکر شده ، نشان از اهميت وجايگاه نماز دارد ، علاوه بر اينکه در راستاي تربيت فرزند ، اين موضوع را به والدين ياد آوري مي کند ، که به تربيت ديني فرزندان خود توجّه نموده و به ويژه به موضوع عبادت فرزندان خويش اهميت دهند .

  • پند ديگر لقمان به فرزندش ، توصيه به "امر به معروف" است يعني فرمان دادن و تشويقِ ديگران به خوبي ها ونيکي ها ، که اين موضوع ، فرعِ بر شناخت کارهاي نيک و اخلاق پسنديده است ، زيرا کسيکه مصاديق خوبي ها را نمي شناسد ، نمي تواند ديگران را به انجام آنها تشويق و راهنمايي نمايد و در گام بعدي ، باز داشتن و نهي ديگران از رفتارِ ناپسند است که اين موضوع نيز ، پس از شناختِ بدي ها و اخلاق ناپسند ، ممکن خواهد شد .

  • از اين پند لقمان به فرزندش استفاده مي شود که انسان نبايد ، تنها به فکر اصلاح خويش باشد ، بلکه اصلاح ديگران نيز يکي از وظايف اجتماعي انسان خواهد بود ، چون اگر جامعه ، از خوبي ها فاصله گرفته و به سمت بدي ها ، حرکت نمايد ، حفظ سلامت فردي نيز با مشکل مواجه خواهد شد ، علاوه بر اينکه بر پايي نماز و دعوت ديگران به خوبي ها و بازداشتن آنان از بدي ها ، با سختي هايي همراه است که بدون صبر ، نمي توان در انجام آنها با موفقيت روبرو گرديد و شکيبايي ورزيدن در اين سختي ها ، لازم ، جدّي و ضروري خواهد بود .


پرسش : چرا لقمانِ حکيم ، پيش از توصيه هاي ديگر در آيه ي 17 ، به برپا داشتن نماز سفارش مي کند ؟


پاسخ : زيرا رابطه ي با خداوند از طريق عبادت مقدّم بر رابطه ي انسان با ديگران از طريق امر به معروف و نهي از منکر مي باشد ، علاوه بر اينکه نماز ، موجب تثبيت نيکي ها در وجود انسان و فاصله گرفتن از بدي ها در انسان مي گردد و پس از اين مرحله است که انسان به تشويق ديگران به انجام نيکي ها وباز داشتن آنان از بدي ها خواهد نمود 


 


همگام با قرآن


پندهاي لقمان به فرزندش


وَ اقْصِدْ في‏ مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَميِرِ


(لقمان/19)


و در راه رفتن (و رفتارت) ميانه رو باش ، و صداي خويش را کوتاه کن ( فرياد نزن) که زشت ترين صداها صداي الاغ  است


اعتدال و ميانه روي



  • از جمله نصايح لقمان به فرزندش ، ميانه روي در راه رفتن است بگونه اي که نه تند روي داشته باشد و نه کند روي بلکه راه رفتن به صورت معتدل باشد ، برخي نيز مقصود از ميانه روي در اينجا را ، نهي از راه رفتن مانند افراد متکبّر ومغرور دانسته اند ، وبر اين اساس ، ميانه روي يعني راه رفتن از روي تواضع و وقار (1) از سوي ديگر گرچه اين آيه ي شريفه در مورد ميانه روي در مورد راه رفتن است ولي از آيات ديگرِ قرآن (2) استفاده مي شود ميانه روي واعتدال در هر کاري نيت و درحقيقت قرآن کريم با اين آيات ، مؤمنين را از افراط وتفريط در زندگي باز داشته است .

  • سفارش ديگر لقمان به فرزندش ، پرهيز از صداي بلند و گوش خراش است که اين موضوع خود ، خروج از حدّ اعتدال در صدايي است که از دهان انسان خارج مي شود ، البته بايد توجّه داشت اين مسئله بيشتر بر اساس عادتي است که به مرور زمان و در طول زمان براي انسان شکل گرفته است ، و قرآن کريم براي ملموس ساختن اين توصيه ،  به صداي حيواني مثال مي آورد که صدايي بلند ، نا موزون و آزار دهنده دارد ، تا انسان با در نظر گرفتن آن ، از صداي بلند  و آزار دهنده بپرهيزد . (3)


پرسش : مقصود از ميانه روي در راه رفتن چه مي باشد ؟


پاسخ : مقصود آن است که انسان از تند روي وکند روي بپرهيزد و با س و وقار راه رود و از روي تواضع گام بردارد و از راه رفتن متکبرانه بپرهيزد


---------------------


1-مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏8، ص: 500


2-قرآن مسلمانان را امّتي ميانه قرار داده است (وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطا) (بقره/143)


3-در برخي از روايات ، مصداقي از آن را عطسه کردن با صداي بلند ذکر کرده اند (تفسير صافي ج‏4، ص: 146)


 


همگام با قرآن


پندهاي لقمان به فرزندش


وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ


(لقمان/18)


وچهره ي خود را از روي تکبّر از مردم مگردان ، و بر روي زمين از روي تکبّر راه مرو ، زيرا خداوند هيچ مغرور ، فخر فروشي را دوست ندارد


پرهيز از تکبّر



  • تکبّر و خود بزرگ بيني از صفات ناپسند اخلاقي مي باشد که در آغاز از پنداري نا درست در ذهن انسان ايجاد شده و سپس در رفتار وچهره ي انسان ، آشکار مي گردد . اين پندار از آنجا آغاز مي گردد که انسان در مقايسه ي خود با ديگران ويژگي وکمالي را در خود مي بيند و مي پندارد که ديگران از اين ويژگي که او دارد بي بهره هستند ، لذا تصور مي کند نسبت به آنها برتري دارد ، لذا آنان را در مقابل خود ، کوچک وحقير مي پندارد ، در نتيجه نگاهي از بالا به پايين نسبت به آنان پيدا نموده و برخوردي تحقير آميز را با آنان در پيش مي گيرد .

  • وجود چنين صفتي در انسان ، منشأ اعمال و رفتارهاي ناپسند ديگري مي شود و انسان را نيز از قُرب خداوند دور مي سازد ، بسياري از ظلم ها و ستم هايي که در گذشته و امروز در جوامع انساني جريان دارد ناشي از خوي برتربيني وبزرگ بيني بوده و زمينه اي براي به حقوق ديگر انسان ها و پايمال شدن حق افراد ضعيف و ناتوان گرديده است ، از اين رو هدف ِقرآن کريم از طرح چنين مباحث اخلاقي ، اصلاح و تربيت انسان و آموزش ِ رفتار درست واخلاقي به او مي باشد .

  • در اين آيه و در قالب پند هاي لقمان به فرزندش ، خداوند به انسان ياد آوري مي کند ، وقتي با انسان هاي ديگر روبرو مي گردد ، لازم است با تواضع و فروتني به سخنان آنان گوش فرا داده و با حالت بي توجّه اي يا بي اعتنايي با آنان رفتار نکرده و چهره ي خود را از آنان بر نگرداند و رفتار متکبّرانه اي را با همنوعان خود در پيش نگيرد ، و مراقب باشد هنگام راه رفتن به شيوه ي افراد خود برتربين بر روي زمين گام برندارد  و از اين طريق به مردم فخر نفروشد ،که در اين صورت ، محبوبيت خود را نزد خداوند از دست خواهد داد .


پرسش : چرا در اينجا از عدم محبوبيت افراد ، متکبّر و فخر فروش ، نزد خداوند ، سخن به ميان آمده است ؟


پاسخ : از اين آيه مي توان استفاده نمود ، که هدف از بهره مندي از صفات و ويژگي هاي اخلاقي ، رسيدن به قُرب الهي مي باشد ، گر چه بهره مندي از صفات اخلاقي مثبت ، باعث محبوبيت انسان در جامعه و نزد مردم نيز مي شود ، ولي آنچه براي انسان مؤمن "اصل" است ، کسب رضايت الهي و محبوبيت نزد اوست .


 


 


 


سيره پيامبر(ص) در هنگام خواب



  • امام صادق عليه السلام  فرمودند : آيا شما را از آنچه پيامبرصلي الله عليه واله در هنگام خواب مي گفت با خبر کنم ؟ گفتند : بلي ، امام عليه السلام  فرمودند : ايشان آيه الکرسي را مي خواندند و پس از آن مي فرمودند: "به نام خدا ، به خدا ايمان آوردم ، و به طاغوت کفر ورزيدم ، خدايا مرا در خواب وبيداريم حفظ فرما " (1)


 


آثار دنيوي و اُخروي



  • امام باقر عليه السلام فرمودند : کسيکه آيه الکرسي را يکبار بخواند ، خداوند هزارِ امر ناخوشايند را در دنيا و هزار امرِ ناخوشايند را درآخرت از او برطرف مي کند که کمترين نا خوشايند دنيا ، فقر است و کمترين ناخوشايند آخرت ، عذاب قبر است . (2)


در هنگام ترس



  • امام صادق عليه السلام فرمودند : اگر به مکاني رفتي که مي ترسي اين آيه را بخوان : " رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً " واگر چيزي را ديدي که مي ترسي ، آيه الکرسي را بخوان .(3)


بلنداي قرآن



  • امام صادق عليه السلام فرمودند : براي هر چيزي قلّه اي است و قلّه ي قرآن آيه الکرسي است (4)


آسان شدن سختي هاي مرگ



  • سلمان از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل مي کند : هر کس آيه الکرسي را بخواند خداوند سختي هاي جان دادن را براي او آسان مي گرداند (5)


-------------------------


1-قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَقُولُ إِذَا أَوَى إِلَى فِرَاشِهِ قُلْتُ بَلَى قَالَ كَانَ يَقْرَأُ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ يَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ كَفَرْتُ بِالطَّاغُوتِ اللَّهُمَّ احْفَظْنِي فِي مَنَامِي وَ فِي يَقَظَتِي (الكافي ج : 2 ص : 53 )


2-عن عمرو بن أبي المقدام، قال: سمعت أبا جعفر الباقر (عليه السلام) يقول: «من قرأ آية الكرسي مرة، صرف الله عنه ألف مكروه من مكروه الدنيا، و ألف مكروه من مكروه الآخرة، أيسر مكروه الدنيا الفقر، و أيسر مكروه الآخرة عذاب القبر». (البرهان في تفسير القرآن    ج‏1  ص  526   ) 


3-عن ابى عبد الله عليه السلام قال: إذا دخلت مدخلا تخافه فاقرأ هذه الاية «رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً» فاذا عاينت الذي تخافه فاقرأ آية الكرسي.(تفسير نور الثقلين ،ج‏3،ص:212 )


4-عن أبي عبد الله قال إن لكل شي‏ء ذروة و ذروة القرآن آية الكرسي(  مجمع البيان في تفسير القرآن ،ج‏2،ص:626 )


5-وَ رَوَى سَلْمَانُ عَنِ النَّبِيِّ ص مَنْ قَرَأَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ يُهَوِّنُ اللَّهُ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْت‏  (مستدرك‏الوسائل   ج  4    ص 335  ) 


 


 


حفاظت از جان و مال



  • رسولخدا صلي الله عليه و آله  فرمودند : کسيکه چهار آيه از آغاز سوره بقره ، و آية الکرسي و دو آيه بعد از آن  ، و سه آيه از پايان سوره بقره را بخواند ، در  جان ومال خود چيزي که نا خوشايند است نخواهد ديد ، و شيطان به او نزديک نشود و قرآن را فراموش نخواهد نمود . (1)


شفاي چشم



  • امير مؤمنان عليه السلام فرمودند : اگر فردي از شما از چشمش ناراحتي داشته باشد ، آية الکرسي را قرائت کند و در دل خود نيت شفاي آن را نمايد که در اين صورت اگر خدا بخواهد بهبود يابد (2)


بزرگترين آيه



  • پيامبر صلي الله عليه و آله سه بار از مردي در باره بزرگترين آيه سؤال کردند ، و او در هر بار گفت : خدا و رسولش دانا ترند !  ، پيامبر صلي الله عليه و آله سپس فرمودند : بزرگترين آيه قرآن ، آيه الکرسي است (3)


محافظت از دين و دنيا



  • امير مؤمنان عليه السلام فرمودند : کسيکه چهار رکعت در هنگام زوال خورشيد (ظهر) بخواند و در هر رکعت ، سوره حمد و آيه الکرسي را قرائت نمايد ، خداوند او را در خانواده و اموال و دين و دين و آخرت حفظ نمايد (4)


ِپس از نماز



  • امير مؤمنان عليه السلام فرمودند :کسيکه آيه الکرسي را پس از نماز واجب قرائت نمايد ، موجب قبولي نمازش و در امان و حفظ خداوند قرار مي گيرد (5) ِ


-----------------------


1-قال رسول الله ص من قرأ أربع آيات من أول البقرة و آية الكرسي و آيتين بعدها و ثلاث آيات من آخرها لم ير في نفسه و ماله شيئا يكرهه و لا يقربه الشيطان و لا ينسى القرآن (جامع الاخبار ص 45)


2-(قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِذَا اشْتَكَى أَحَدُكُمْ عَيْنَهُ فَلْيَقْرَأْ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ لْيُضْمِرْ فِي نَفْسِهِ أَنَّهَا تَبْرَأُ فَإِنَّهُ يُعَافَى إِنْ شَاءَ اللَّه‏) بحارالأنوار  ج   92 ص   86  باب 79


3-عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ لِرَجُلٍ أَيَّةُ آيَةٍ أَعْظَمُ قَالَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ فَأَعَادَ الْقَوْلَ فَقَالَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ فَأَعَادَ فَقَالَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَعْظَمُ آيَةٍ آيَةُ الْكُرْسِيِّ  (بحارالأنوار  ج   89  ص  727   باب 30)


4-عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ مَنْ صَلَّى أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ عَصَمَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِي أَهْلِهِ وَ مَالِهِ وَ دِينِهِ وَ دُنْيَاهُ وَ آخِرَتِهِ(بحارالأنوار     87     343    باب 10)


5-وَ قَالَ ع مَنْ قَرَأَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ فِي دُبُرِ كُلِّ صَلَاةٍ مَكْتُوبَةٍ تُقُبِّلَتْ صَلَاتُهُ وَ يَكُونُ فِي أَمَانِ اللَّهِ وَ بِعِصْمَةِ اللَّهِ(بحارالأنوار     83     34    باب 38)


 


 


همگام با قرآن


فضيلت آيه الکرسي


آيه الکرسي از آيات با فضيلت قرآن کريم است که نسبت به تلاوت و بهره بردن از آن توصيه ي بسيار شده و در روايات براي آن خواص وآثار بيشمارِ مادي ومعنوي ، دنيوي واُخروي ذکر کرده اند ،آيه الکرسي در بردارنده ي اسماء وصفات الهي بوده و خواندن آن انسان را با صفات الهي آشنا نموده و درجهت شناخت خداوند و صفات الهي بسيار مؤثر است وشايد توصيه ي فراوان به قرائت آن به جهت تحقق همين شناخت باشد ، کسيکه آيه الکرسي را تلاوت مي کند ، در حقيقت از طريق اسماء وصفات خداوند ، ارتباط خود را با پروردگار ، مستحکم نموده واز او در برطرف شدن نياز هاي خود استمداد مي جويد . همچنين با مراجعه به روايات  با بخشي از آثار و برکات  تلاوت اين آيه آشنا مي شويم ، گر چه بايد توجّه داشت ؛ آثاري که براي آيه الکرسي ذکر نموده اند  در پر تو ايمان و عمل به مقتضاي آن  تحقّق مي يابد  و اين آثار بر اساس لطف و رحمتي که خداوند به بنده ي خود دارد به انسان اختصاص مي يابد ، از اين رو در اينجا به گوشه اي از فضايل اين آيه اشاره مي گردد :


بر آورده شدن حاجت



  • پيامبر صلي الله عليه و آله به حضرت علي عليه السلام فرمودند : يا علي ! هنگاميکه براي نيازي ، از خانه بيرون مي روي ، آيه الکرسي را بخوان ، زيرا اگر خداوند بخواهد حاجتت بر آورده مي شود (1)


محافظت در سفر



  • امام صادق عليه السلام فرمودند : هر کس در سفر ، در هر شب آيه الکرسي را بخواند ، خودش و آنچه همراه اوست ، در سلامت باشد ، و سپس بگويد : خدايا ! مسير مرا عبرت ، سکوت مرا تفکّر ، و سخن مرا ذکر و ياد آوري(خودت) قرار ده ! (2)


در تعقيب نماز



  • پيامبر صلي الله عليه و آله به حضرت علي عليه السلام فرمودند : يا علي ! آيه الکرسي را پس از هر نماز واجب تلاوت نما ، چون بر اين کار ، جز پيامبر ، يا صِدّيق يا شهيد ، محافظت نمي کنند (يعني اين دسته از افراد بطور دائم به تلاوت آن مي پردازند و از آن بهره مي برند )(3)


عبادتي طولاني




  • پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند : هر کس صد بار آيه الکرسي را تلاوت نمايد ، مانند کسي است که خداوند را در طول عمر خويش عبادت نموده است (4)


هنگام خواب



  • پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند : هر کس آيه الکرسي را پس از نماز واجب تلاوت نمايد ، جز مرگ او را از داخل شدن به بهشت مانع نباشد ، و هر کس آن را هنگام خواب قرائت کند ، خداوند او وهمسايگان و خانه هاي اطراف او را در امان قرارخواهد داد) (5)


----------------------------------------------



1-قال النبي ص لعلي ع يا علي إذا خرجت من منزلك تريد حاجة فاقرأ آية الكرسي فإن حاجتك تقضى إن شاء الله (مكارم‏ الأخلاق ص          364)


2- عن الصادق ع قال من قرأ آية الكرسي في السفر في كل ليلة سلم و سلم ما معه و يقول اللهم اجعل مسيري عبرا و صمتي تفكرا و كلامي ذكرا (مكارم ‏الأخلاق ص   254)


3- قال النبي ص لعلي يا علي عليك بتلاوة آية الكرسي في دبر صلاة المكتوبة فإنه لا يحافظ عليها إلا نبي أو صديق أو شهيد(قرب‏ الإسناد     ص   56  )


4-قال النبي ص من قرأ آية الكرسي مائة مرة كان كمن عبد الله طول حياته(عيون‏ أخبارالرضا(ع)   ج  2   ص  65   باب  31)


5-قال النبي ص من قرأ آية الكرسي في دبر كل صلاة لم يمنعه دخول الجنة إلا الموت و من قرأها حين نام آمنه الله و جاره و أهل الدويرات حوله(جامع‏ الأخبار     ص     45)‏


 


 


 


همگام با قرآن


مفهوم آيه الکرسي(4)


اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ .


(بقره 255)


خداوند که هيچ معبودي به جز او نيست ، زنده و پاينده است


معارف توحيدي



  • معارف توحيدي به علوم و دانش هايي اطلاق مي شود که مبتني بر توحيد الهي است و از آن نشأت گرفته و به آن بر مي گردد ، هنگاميکه انسان اعتقاد پيدا نمود که خالق و آفريننده اي دارد و جز او کسي يا چيزي شايستگي پرستش ندارد ، و انسان و هر موجود ديگري مخلوق اوست ، و خداوند مالک تمام هستي است و هر چيزي را براي هدف و غرضي آفريده و انسان ها پس از مرگ به سوي او باز مي گردند ، بنابراين به معاد و زنده شدن پس از مرگ و حساب و کتاب در قيامت اعتقاد پيدا نموده است ، و اينها همه معارفي است که از اعتقاد به خداوند و يکتايي او و صفاتي چون حيات ، علم ، حکمت و قدرت الهي نشأت گرفته است ، لذا وقتي گفته مي شود : ?انّا للّه و انّا اليه راجعون? در حقيقت هم به وجود خالق و آفريننده ، و هم به مالکيت او و هم به مبعوث شدن انسان ها پس از مرگ اقرار نموده است (1)

  • از سوي ديگر تداوم بر اعتقادِ توحيدي و انحراف پيدا نکردن از آن ، نيازمند شناخت و معرفتي است که فقط از طريق پيامبر صلي اللّه عليه و آله و اهل بيت ايشان عليهم السلام ، امکان پذير است ، لذا مي بينيم ، ائمه عليهم السلام را مفسّران و بيان کنندگانِ وحي الهي و ارکان و ستون هاي توحيد ، معرفي نموده اند (2) زيرا آنان هستند که از عقائد توحيدي پاسداري نموده و آنها را از انحرافات و شبهات و راه يافتن عقائد نادرست و شرک آلود محافظت مي کنند ، لذا مي بينيم در اديان گذشته تحريف و تغيير راه پيدا نموده و براي خداوند قائل به فرزند شده و يا بجاي اينکه براي جهان قائل به يک مبدأ باشند ، معتقد به دو مبدأ خير و شرّ گرديده اند  که همه ي اينها نوعي انحراف از توحيد محسوب مي شود .


پرسش :معارف توحيدي بر چه نوع معارفي دلالت دارد ؟


پاسخ : معارف توحيدي به علوم ودانش هايي اطلاق مي شود که از اعتقاد به وحدانيت الهي و صفات او چون حيات ، علم ، قدرت و حکمت نشأت گرفته است و بر اساس آن است که اعتقاد به جهاني ديگر و حساب و کتاب در آن ، خواهيم داشت .


------------------


1-إرشاد الأذهان إلى تفسير القرآن، ص: 29


2-زيارت جامعه کبيره (تراجمةً لوحيهو ارکاناً لتوحيده  )


 


 


،


همگام با قرآن


مفهوم آيه الکرسي(3)


اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ .


(بقره 255)


خداوند که هيچ معبودي به جز او نيست ، زنده و پاينده است


دامنه ي توحيد  



  • اعتقاد به توحيد داراي لوازمي است که شخص معتقد به توحيد لازم است آنها را نيز بپذيرد ، هنگاميکه انسان ايمان به خداوندي يکتا و بي همتا پيدا نمود ، لازم است به صفات خداوند چون علم ، حکمت ، قدرت و حيات نيز ايمان بياورد ، و زمانيکه از حکمت الهي آگاهي يافت ، بايد بداند خداوند کاري را بدون هدف و لغو وبيهوده انجام نمي دهد لذا براي هدايت بشر پيامبراني را فرستاده و کتاب هاي آسماني را بر آنان نازل فرموده و احکام و دستوراتي را براي آنان قرار داده است .   

  • پس کسيکه اعتقاد به توحيد الهي دارد ، نمي تواند بر اساس خواسته هاي نفساني و شيطاني و غير الهي رفتار کند ، بلکه وظيفه دارد بر اساس خواستِ خداوند که از روي حکمت و مصلحت است رفتار نمايد و اگر راه ديگري را بپيمايد از مسير توحيد منحرف گشته است ، لذا يکي از مراتبِ توحيد را " توحيد در اطاعت " دانسته اند (1) به اين معنا که ذاتاً کسي شايسته ي اطاعت و فرمانبرداري ، جز خداوند نيست واگر لازم است از کسي اطاعت نمود بايد بر اساس خواست و اجازه ي الهي باشد ، خداوند در قرآن کريم فرموده : ما هيچ پيامبري را نفرستاديم جز اينکه به اذن خداوند از او اطاعت شود (2) بنابر اين اگر از رسولخدا صلي الله عليه وآله و ائمه عليهم السلام و يا پدر ومادر و افراد ديگر اطاعت مي شود ، همه بر اساس امر و فرمان خداوند است . واگر اين نبود کسي از ديگري حق اطاعت کردن نداشت . (3)

  • هنگاميکه امام رضا عليه السلام به سوي خراسان ، حرکت مي نمودند ، به نيشابور رسيده ، زماني را در آنجا درنگ نمودند و هنگاميکه قصد بيرون رفتن از آنجا را داشتند ، گروهي از عالمانِ آنجا از حضرت در خواست بيان حديثي را از اجداد گرامي آنحضرت کردند ، حضرت که در کجاوه اي بودند ، متوقف شده و اين روايت را به ترتيب از پدرانشان از پيامبر صلي الله عليه وآله ، از جبرئيل ، از خداوند متعال نقل نموده که خداوند فرموده است :" لا اله الا الله قلعه و پناهگاه من است ، هر کس در قلعه ي من داخل شود از عذاب من در امان خواهد بود" ، هنگاميکه حضرت اين سخن را فرمودند ، کجاوه حرکت نمود ولي ايشان آن جمع را خطاب نموده فرمودند : اين موضوع شرطي دارد و" من از جمله ي شرائط آن هستم"(4) از اين روايت استفاده مي شود که اعتقاد به امامت و ولايت ائمه عليهم السلام شرط توحيد است ، و دامنه ي توحيد شامل موضوع امامت خواهد شد زيرا اين امامت در ادامه و راستاي رسالت پيامبري است که از جانب خداوند يکتا و بي همتا به اين مقام برگزيده شده است .


پرسش : مقصود از توحيد درطاعت ، چيست ؟


پاسخ : مقصود آن است که ذاتاً اطاعت از کسي جز خداوند شايسته و جايز نيست مگر کسي را که خداوند فرمان دهد ، لذا اطاعت از پيامبر صلي الله عليه وآله  واهل بيت عليهم السلام و هرکس ديگر بنابر خواست و اجازه الهي مي باشد .


-------------------------


1- الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل    ج‏2  ص  79    


2-نساء/64  


3- رک : الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل    ج‏2  ص  79                  


4-عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص: 135


 


 


همگام با قرآن


مفهوم آيه الکرسي(2)


اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ .


(بقره 255)


خداوند که هيچ معبودي به جز او نيست ، زنده و پاينده است


شعارِ توحيد



  • همانگونه که گفته شد ، " لا اله الا الله" شعارِتوحيد است و فردِ مسلمان با گفتنِ اين عبارت ، اعتقاد خود را به يکتاييِ خالق و آفريننده ي هستي و نفي هر گونه شريکي براي او را ابراز مي دارد ، لذا خداوند در قرآن کريم خطاب به پيامبر صلي الله عليه وآله مي فرمايد : اي پيامبر ! بگو نماز و عبادت من و زندگي و مرگ من ، اختصاص به خداوند (پروردگار جهانيان) دارد که شريکي براي او نيست و من مأموريت( به اعلام اين موضوع) دارم و خود ، اولين مسلمانم (1) ،  از اين رو يکي از فرازهايِ اذان ، گواهي  به همين حقيقت است (اشهد ان لا اله الا الله ) و نمازگزار ، همين حقيقت را در تشهّدِ نماز اعلام مي کند (أشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريک له ) .

  • البته بايد توجّه داشت ، ما تنها در أذان يا نماز به وحدانيتِ خداوند ، گواهي نمي دهيم ، بلکه اين گواهي ، يک اعتقادِ قلبي براي هر فرد مسلمان است که مي تواند آن را در هر زماني اعلام نمايد ، لذا در روايات به گفتن اين ذکر توصيه ي فراوان شده است ،  امام باقر عليه السلام مي فرمايند : "هيچ چيز ، ثوابي برتر از شهادت به وحدانيت خداوند ، ندارد (اشهد ان لا اله الا الله )  ، زيرا چيزي همتا و برابر با خداوند بزرگ نبوده و کسي در امور، با خداوند شريک نمي باشد" . (2)  امام صادق عليه السلام مي فرمايند : " کسيکه لا اله الا الله را از روي اخلاص بگويد ، داخل بهشت خواهد شد ، ونشانه ي اخلاصش آن است که لا اله الا الله او را از آنچه خداوند بر او حرام کرده باز بدارد"  ، بر اساس اين روايت مشخص مي شود که گفتن اين ذکر، نبايد تنها در مرحله ي زبان متوقف شود ، بلکه بايد در عملِ انسان نيز بازتاب داشته باشد .

  • در روايتي است که اميرمؤمنان علي عليه السلام از قبرستاني عبور کردند و به اهل قبرستان با عنوان :" اهل لا اله الا الله" سلام دادند ، و  سپس فرمودند : خدايا کسي را که لا اله الا الله گفته بيامرز ، و ما را در زمره ي آنان محشور فرما (4) ، از اين روايت معلوم مي شود که شرطِ آمرزش انسان ، اعتقاد به توحيد است و لازم است با اين اعتقاد  ، دنيا را ترک کند تا مشمولِ رحمت و آمرزشِ خداوند گردد .


پرسش : مقصود  از گفتنِ لا اله الا الله از روي اخلاص چيست ؟


پاسخ : مقصود از گفتن لا اله الا الله تنها گفتن با زبان نيست ، بلکه گفتني از روي ايمان و اعتقاد است  و اگر چنين ايماني باشد  ، فرد مؤمن از آنچه خدا حرام کرده است پرهيز خواهد نمود و اين نشانه ي اخلاص او در گفتن لا اله الا الله است .


-----------------------------


1-(قُلْ إِنَّ صَلاتي‏ وَ نُسُكي‏ وَ مَحْيايَ وَ مَماتي‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين*‏ لا شَريكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمينَ *) انعام /162 و 163 


2-(مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ أَعْظَمَ ثَوَاباً مِنْ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَعْدِلُهُ شَيْ‏ءٌ وَ لَا يَشْرَكُهُ فِي الْأُمُورِ أَحَدٌ) الکافي ج 2 ص 516


3-(عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ إِخْلَاصُهُ أَنْ يَحْجُزَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَمَّا حَرَّمَ اللّهُ) وسائل‏الشيعة   ج  15  ص   256 


4-(اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ احْشُرْنَا فِي زُمْرَةِ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه) بحارالأنوار   ج  90   ص  203   


 


 


 


 


همگام با قرآن


مفهوم آيه الکرسي(1)


اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ .


(بقره 255)


خداوند که هيچ معبودي به جز او نيست ، زنده و پاينده است


اهميت توحيد



  • يکي از مهمترين موضوعاتي که در قرآن به آن پرداخته شده است ، مسئله توحيد است ، و يکي از شعارهايِ اصيل و توحيدي در اسلام با عبارت : " لا اله الّا الله " تحقّق مي يابد ، اين عبارت از يک نفي واثبات تشکيل شده ، نفي هر معبودي (لا اِلهَ) بجز يک معبود به نام الله که آن را  اثبات مي کند (الّا الله)  و آن معبود ، خداوند يکتا ، بي همتا و بي نظير مي باشد که فقط او شايسته عبادت وبندگي است  ، لذا پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله ، اولين شعاري را که در دعوت مردم به اسلام مطرح مي نمود ، همين شعارِ توحيد بود و خطاب به مردم مي فرمود : "اي مردم بگوييد هيچ معبودي به جز الله نيست ، تا رستگار شويد" (1)  

  • قرآن کريم آنقدر براي مسئله ي توحيد اهميت قائل است که مي فرمايد : به فرض ، اگر پيامبراسلام صلي الله عليه وآله شرک ورزد ، عملش تباه و نابود شود واز زيانکاران خواهد بود (2) ، با اينکه مي دانيم که پيامبر صلي الله عليه وآله معصوم است و اهل شرک و بت پرستي نخواهد بود ، و قرآن کريم فرض ديگري را مطرح مي کند که اگر در آسمان وزمين و در مجموعه ي هستي خدايان ديگري جز خداي يکتا وجود داشت ، آسمان وزمين تباه ، فاسد و خراب مي شد (3) ، پس اکنون که در کمال نظم وتدبير مي باشد ، دليل بر آن خواهد بود که آفريننده و تدبير کننده آن خداوندي يکتا ، بيش نيست .

  • و به علّت اهميت موضوع ِتوحيد است که توصيه به تلاوت سوره ي " قل هو الله احد " در حال ِنماز و غير نماز شده است ، امام صادق عليه السلام مي فرمايد : کسيکه در يک روز پنج نوبت نماز بخواند و در هيچيک " قل هو الله احد "  را نخواند ، به او گفته خواهد شد : اي بنده ي خدا !  از نماز گزارانِ (واقعي) نخواهي بود (4) ، و امام صادق عليه السلام مي فرمايد : کسيکه به خداوند و روز آخرت ايمان دارد ، نبايد پس از نماز ، تلاوتِ " قل هو الله احد " را ترک کند ، و هر کس آن را قرائت نمايد ، خير دنيا و آخرت براي او فراهم شده ، و خودش و والدينش آمرزيده شوند (5) و نيز حضرت فرمودند : کسيکه در هنگام خواب ، يازده مرتبه " قل هو الله احد " را بخواند خداوند او و همسايگان (خانه هاي اطراف ) او را حفظ نمايد . (6) ، همانگونه که گفته شد براي اينکه توحيد در روح و فکر انسان سايه بيفکند ، با سفارش به خواندن سوره ي " قل هو الله احد " که يکتايي خداوند ، وبي نيازي او از فرزند و بي همتايي او  را مطرح مي کند ، خواسته شده تا انسان از مسير توحيد منحرف نشود و هميشه پيرو اين اعتقاد باشد .


پرسش : مقصود از اينکه " لا اله الا الله " از يک نفي واثبات تشکيل شده چيست ؟


پاسخ : مقصود آنست که در اين عبارت ، از سويي وجود ِهر معبودي غير از خداوند را با گفتن : "لا" نفي نموده و از سوي ديگر با گفتن : "الّا الله"  عبادت و بندگي را براي خداوند يکتا ، ثابت مي دانيم


--------------------------


1-انساب الاشراف ج 11 ص 119 


2-زمر/65 


3-انبياء/22


4-تفسير نور الثقلين ج5   ص 669


5- تفسير نور الثقلين ج5   ص 700


6- تفسير نور الثقلين ج5   ص 701


 


 


 


همگام با قرآن


مفهوم آيه الکرسي(5)


اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ .


(بقره 255)


خداوند که هيچ معبودي به جز او نيست ، زنده و پاينده است


توحيد و اخلاص



  • همانگونه که گفته شد " لا اله الا الله " به اين معنا است که هيچ معبودِ حقّي ، جز "الله " که خداي يکتا ، بي همتا و بي نظير است ، وجود ندارد و تنها خداوند يکتا شايسته ي عبادت است ، لذا در سوره ي حمد ، مي گوييم  : "ايّاک نعبد"  (1) : خدايا تنها تو را مي پرستيم ،  از اين رو هر کسي که عملي را انجام مي دهد ، بايد براي خداوند انجام دهد  تا از سوي او پذيرفته شود نه براي غير او ، که در اينصورت از سوي خداوند پذيرفته نخواهد شد ، از اين جا است که اخلاص معنا پيدا مي کند ، و اخلاص يعني خالص ساختن عمل براي خدا ، از اين رو هر نيّت و انگيزه اي جز خدا ، ناخالصي محسوب خواهد شد ، ومانعي براي قبولي عمل به حساب مي آيد .

  • امام علي عليه السلام مي فرمايند : خوشا بحال کسيکه عملش ، علمش ، دوستيش ، دشمنيش ، گرفتنش ، رها کردنش ، سخنش و سکوتش همه براي خدا باشد (2) ، بر اساس اين سخن ، فرد مؤمني که اهل توحيد است ، لازم است جز خدا را در نظر نگيرد ، و تمام حرکات و سکنات او فقط و فقط براي خدا باشد ، اين سخن به اين معنا است که انسان مؤمن با انگيزه هاي نفساني ، شيطاني و غير الهي ، کار نمي کند ، از اين رو ، اگر در کاري از انسان مؤمن تشکّر نگرديد  ، و اگر آنطور که بايد و شايد ، قدر او را ندانستند ، اگر از او تعريف نکردند ، اگر او را به بالاي مجلس دعوت نکردند ، هيچکدام باعث نمي شود از اهداف الهي خود دست بر دارد  ، لذا  او به دنبال مطرح کردن خود ، تعريف کردن از خود  ، تظاهر و  خودنمايي نمي باشد .

  • و يکي از مهمترين آثار اخلاص  ، دور شدن انسان از ريا ، نفاق و دو رويي است ، به همين جهت است که "ريا " را نوعي شرک دانسته اند ، زيرا  کسي که ريا کار است ، از اخلاص فاصله گرفته و عملش را براي خداوند خالص نکرده و در اعمال ِخويش به غير خداوند نظر داشته است ، امام علي عليه السلام مي فرمايند : کمترين ريا ، شرک است (3) ، به اين معنا که : ريا هر مقدار کم هم باشد ، به مسير شرک راه يافته است ، رسولخدا صلي الله عليه واله نيز فرمودند : بيشترين چيزي که بر شما مي ترسم ، شرک کوچکتر است ، مردم گفتند : شرک کوچکتر چيست ؟ حضرت فرمودند : ريا مي باشد . (4)


پرسش : توحيد چگونه بر اخلاص دلالت دارد ؟


پاسخ : يکي از شاخه هايِ توحيد ، توحيد در عبادت است به اين معنا که عبادت تنها شايسته ي خداوند يکتا است ، و کسي که اخلاص دارد ، عبادت خود را فقط براي خدا انجام مي دهد و دچار ريا ، تظاهر ، خود نمايي و نفاق نمي گردد .


---------------------------


1-الفاتحه /5


1-طوبى لمن أخلص للّه عمله و علمه و حبّه و بغضه و أخذه و تركه و كلامه و صمته (غررالحکم)


3-  ايسر الرّياء الشّرك (غررالحکم)


4-قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ الشِّرْكُ الْأَصْغَرُ قَالُوا وَ مَا الشِّرْكُ الْأَصْغَرُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الرِّيَاء (مستدرك‏ الوسائل  ج   1   ص  106   )


 


 


همگام با قرآن


مفهوم آيه الکرسي(6)


اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ .


(بقره 255)


خداوند که هيچ معبودي به جز او نيست ، زنده و پاينده است


توحيد و توکّل



  • ايمان به يکتايي خداوند تنها در مرحله اعتقاد ، متوقف نمي شود ، و خود را در مرحله ي تصميم و عمل نيز نشان مي دهد ، زيرا کسي که اصل و ريشه ي هر توان وقدرتي را در خدا مي بيند و معتقد است که تا خداوند نخواهد هيچ امري تحقق نمي يابد و اگر هر اثري از هرچيز و هر کس به ظهور مي رسد ، اين اثر را از خود ندارد بلکه خداوند چنين اثري را به او بخشيده ، چنين فردي به اشياء واشخاص دل نمي بندد ، و به صورت مستقل از آنها اميد سود و يا خيري را نخواهد داشت ، بلکه اميد واعتمادش تنها بر خداست و غير او را فقط وسيله و يا واسطه اي در رساندن اين خير به ديگران مي داند .

  • شخصي که به خداوند اعتماد واطمينان دارد ، هر چند از آينده و حکمت بسياري از کارها آگاه و با خبر نمي باشد ، ولي اين امر او را از انجام عمل و اطمينان به حکمت الهي  ، در کارها باز نمي دارد ودر سايه ي توکّل به خداوند به وظايف خود با آرامش خاطر عمل مي کند و از کار و تلاش دست بر نمي دارد ، مثلاً در باب تلاش براي کسب روزي ، شخصي که بر خدا توکل دارد ضمن اينکه به تلاش خود براي کسب روزي ادامه مي دهد ولي مي داند روزي دهنده ي حقيقي فقط خداوند است لذا از دير و زود شدن آن نگران نمي شود و در باب روزي ، چشم به دست بندگان خدا نمي دوزد و براي بدست آوردن آن بيش از تلاش متعارف ، حرص نمي ورزد ، امام علي عليه السلام مي فرمايد : در توکل تو همين بس که جز خداوند کسي را روزي رساننده ي خود نداني ! (1)


پرسش : ارتباط توکّل با توحيد چگونه است ؟


پاسخ : توحيد که اعتقاد به يکتايي خداوند است هم در بخش ايمان انسان  هم در فکر و عمل او تحقق مي يابد ، بنابر اين کسي که به يکتايي خداوند ايمان دارد مي داند که هيچ قدرتي بالاتر از خداوند نيست و او بر هر کاري توانا مي باشد لذا به هيچ چيز و هيچ کس جز خداوند دل نمي بنند و به غير او اميد واعتماد نخواهد داشت و توکّل از همين اعتقاد نشأت مي گيرد .


------------------------


1-حسبك من توكّلك ان لا ترى لرزقك مجريا الّا اللّه سبحانه(غرر الحکم ص396 شماره 9182 )


                       


                       


 


 


همگام با قرآن


مفهوم آيه الکرسي(9)


.لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ.


(بقره/255)


خداوند را نه خواب سبک گيرد ونه خواب سنگين


 


او را خواب نگيرد !‏



  • در بخش قبلي گفته شد ، خداوند «قيّوم» است يعني پاينده است و همه چيز به او وابسته است و از همه چيز محافظت و  مراقبت مي کند و به تمام موجودات روزي ميرساند ، در اين بخش با بيان صفتي ديگر ، همان موضوع را تأکيد مي کند ، لذا مي فرمايد : خداوند را خوابي نمي گيرد ، چه خواب سبک وچه خواب سنگين ، زيرا کسيکه دچار خواب شود ، ديگر قيّوم نخواهد بود (1) در اين راستا ، خداوند دچار فراموشي ، غفلت ، رنج و اندوه ، درماندگي و ناتواني نمي گردد (2) ، از اين رو مراد از اين آيه آن است که هيچ نوع آسيب ، زيان ، قصور و کوتاهي در هيچ حالي براي خداوند نباشد و اين بخش از آيه (لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ) مثال و نمونه اي از تمام اين نقايصي است که براي خدا وجود ندارد  (3)  

  • در دعاي جوشن کبير ، هنگاميکه خداوند را به وصف قيّوم مي خواند ، بعد از آن خداوند را به عدم داشتن خواب مي ستايد : "يا قيّوماً لا ينام" ؛ اي خداي پاينده اي که دچار خواب نمي شود ، لذا اين دعا قرينه اي است که نبودِ خواب براي خداوند ، تاکيد قيّوم بودن خداوند است ، لذا در بخش 31 دعاي جوشن کبير مشاهده مي کنيم که هرگونه نقص وکاستي را از خداوند نفي مي کند : " يَا عَزِيزا لا يُضَامُ يَا لَطِيفا لا يُرَامُ يَا قَيُّوما لا يَنَامُ يَا دَائِما لا يَفُوتُ يَا حَيّا لا يَمُوتُ يَا مَلِكا لا يَزُولُ يَا بَاقِيا لا يَفْنَى يَا عَالِما لا يَجْهَلُ يَا صَمَدا لا يُطْعَمُ يَا قَوِيّا لا يَضْعُفُ‏ُ " : "  اى عزيزى که ذلت نپذيرد ، اى لطيفى که دست انداز کسى واقع نگردد ، اى پاينده که خواب ندارد ، اى جاويدانى که از دست نرود ، اى زنده اى که نميرد ، اى پادشاهى که سلطنتش زوال ندارد ، اى ماندگارى که نيستى ندارد ، اى دانايى که نادانى ندارد ، اى بى نيازى که خوراک نخواهد ، اى نيرومندى که سستى نپذيرد " (4)


پرسش : چگونه  نفيِ خواب از خداوند ، تاکيدِ قيّوم بودنِ خداوند است ؟


پاسخ : هنگاميکه از قيّوم بودن خداوند سخن مي گوييم ، يعني خداوندي که پاينده است و قائم به ذات است و هر چيزي وجودش  وابسته به خداست لذا اوست که تمام آفرينش را تدبير و حفظ مي کند ، حال اگر او دچار خواب شود اين نقصي در تدبير و حفاظت و مراقبت از مخلوقات او مي باشد و خداوند منزّه از چنين نقص و عيبي خواهد بود .


------------------------


1-تفسير جوامع الجامع، ج‏1، ص: 139


2-سواطع الإلهام في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 237  


3-المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، ج‏1، ص: 340


4-دعاي جوشن کبير ، مفاتيح الجنان با ترجمه انصاريان


 


 


همگام با قرآن


مفهوم آيه الکرسي(8)


اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ .


(بقره 255)


خداوند که هيچ معبودي به جز او نيست ، زنده و پاينده است


او پاينده است



  • قيّوم از اسماء حسناي الهي است ، و قيّوم به معنايِ قائم به امر است ، يعني خداوند متعهّد است و به عهده گرفته که تمام مخلوقات را حفظ ، تدبير و مراقبت نمايد (1) ، قيّوم به اين معنا است که خداوند ، قائم به ذات خويش است و به هيچ چيز نياز ندارد و همه چيز قائم ( و وابسته ) به اوست و هيچ چيز از او بي نياز نمي باشد (2) ، قيّوم به اين معنا است که خداوند قائم به امور است ، همه امور را مي داند و هيچ چيز از او مخفي نيست (3) ، قيّوم به اين معنا است که خداوند دائماً به تدبير آفرينش مي پردازد هم ايجاد مي کند و هم به آنان روزي مي دهد (4)

  • برخي گفته اند «الحيّ القيّوم» اسم اعظم الهي است که حضرت عيسي عليه السّلام هر گاه که مي خواست مردگان را زنده نمايد خداوند را به اين نام مي خواند : (يا حيّ يا قيّوم) و نيز گفته شده کساني که در دريا از غرق شدن بترسند اين دعا را بخوانند ، ونيز أمير المؤمنين عليه السّلام فرمودند در روز جنگ بدر به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نگاه کردم و ديدم ايشان در سجده است و دعاي (يا حيّ يا قيّوم) را آنقدر تکرار نمود تا خداوند پيروزي را نصيب او فرمود . (5)


پرسش : مقصود از « يا حيّ يا قيّوم » چيست ؟


پاسخ :  اين عبارت به معناي : " اي خداي زنده و پاينده ! " است  و مقصود خواستن کمک از خداوند است ، خداوندي که هميشه زنده است و از همه ي مخلوقات خويش آگاه و بر اجابت  خواسته هاي آنان توانا است ، لذا اين کلام هر چند کوتاه است ولي دعايي پر معنا است .


--------------------------


1-مواهب الرحمان في تفسير القرآن، ج‏4، ص: 252


2-من هدى القرآن    ج‏1  ص  442


3-تقريب القرآن إلى الأذهان، ج‏1، ص: 279


4-بحرالعلوم، ج‏1، ص: 167


5-مقتنيات الدرر و ملتقطات الثمر، ج‏2، ص: 110


 


 


همگام با قرآن


مفهوم آيه الکرسي(7)


اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ .


(بقره 255)


خداوند که هيچ معبودي به جز او نيست ، زنده و پاينده است


حيات الهي



  • يکي از صفاتي الهي که درآيه الکرسي از آن نام برده شده صفت "حيّ " است ، حيّ به معناي زنده مي باشد ، و زنده بودن خداوند به معناي عالم و توانا بودن خداوند است (1) هنگاميکه زنده بودن را به غير خداوند نسبت مي دهند به معناي رشد و حرکت و احساس و ادراک است ولي زمانيکه زنده بودن را به خداوند نسبت مي دهند معناي آن علم و قدرت است (2) ، به تعبير ديگر وقتي گفته مي شود : خداوند زنده است يعني خداوند باقي است و فنا و نيستي براي او تصوّر نمي شود و اوست که زندگي ومرگ را ايجاد کرده است (3) خداوند حيّ است يعني زنده است پيش از تمام زندگان و زنده خواهد بود بعد از اينکه تمام زندگان دچار فنا خواهند شد (4)

  • توجّه به اين صفت الهي ، به انسان اين بينش را مي بخشد که او آفريدگاري دارد که فنا و نيستي در او راه ندارد  ، از همه چيز آگاه و بر هر کاري توانا است و بايد به او اعتماد نمود و پناه آورد ، زيرا او بهترين تکيه گاه براي افراد مؤمن است ، از اين رو قرآن کريم به پيامبر صلي الله عليه وآله توصيه مي کند بر او توکّل نمايد : « و بر زنده اي که هرگز نمي ميرد توکّل نما ! » (5) قرآن کريم وقتي از زنده بودن خداوند سخن مي گويد ، به ويژه بر «نفي مردن» تأکيد مي ورزد که هر گونه توهّم مرگ و نيستي را از آفريدگار جهان دور سازد و انسان  بتواند در پرتو چنين معرفتي در بدست آوردن منافع و کنار زدن ، ضرر و زيان به خداوند تکيه نمايد . (6)


پرسش : چرا قرآن کريم هنگاميکه از زنده بودن خداوند سخن مي گويد ، بر نفي مردن نيز تأکيد مي ورزد ؟


پاسخ : تأکيد بر اين موضوع براي زدودن اين توهّم است که براي خداوند فنا و نيستي تصوّر نمي شود آنگونه که در مخلوقات خداوند مرگ و پايان يافتن زندگي وجود دارد .


---------------------


1-الأصفى في تفسيرالقرآن، ج‏1، ص: 120


2-تفسير الكاشف، ج‏1، ص: 392


3-إرشاد الأذهان إلى تفسير القرآن، ص: 47


4- مواهب علية، ص: 87


5-وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذي لا يَمُوتُ (فرقان/58)


6- ( في دفع المضارّ و جلب المنافع فإنه الحقيق لأن يتوكّل عليه) إرشاد الأذهان إلى تفسير القرآن، ص: 370


           


                       


 


 


همگام با قرآن


مفهوم آيه الکرسي(10)


.لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض‏.


(بقره/255)


براي اوست آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است


مالکيت خداوند



  • خداوند آفريننده تمام موجودات است و بديهي خواهد بود که مالک وصاحب اختيار آنها نيز مي باشد و آنگونه که بخواهد در آنها تصرّف مي کند ، و اگر خداوند در مِلک خود تصرّف مي کند بر اساس حکمت و مصلحت مي باشد و نفع و سود مخلوقات را در نظر مي گيرد ، و خداوند در عين اينکه مالک است ، حاکم و فرمانرواي آنها نيز مي باشد ، و مجموعه ي هستي مُلک و قلمرويِ فرمانروايي او نيز مي باشد ، بنا براين اگر از مالک بودن خداوند سخن گفته مي شود از فرمانروايي و حاکميت او در مجموعه ي آفرينش جدا نمي باشد ، و اگر گفته مي شود خداوند مالک آسمان ها و زمين است به يقين شامل مالکيت مجموعه ي هستي خواهد شد و شامل مالکيت بين آسمان وزمين ، اعماق درياها ، کرات وسيارات ، فرشتگان وانسان ها و هر موجود ديگري خواهد شد .

  • درسي که از مالکيت خداوند بر آفريدگان خويش گرفته مي شود ، آن است که انسان بداند که از خود هيچ ندارد وآنچه هم که دارد خداوند در اختيار او قرار داده و به رسمِ امانت چند صباحي به او سپرده شده است ، لذا انسان در برابر آن مسئوليت داشته و نمي تواند هر گونه بخواهد از آن استفاده نمايد ، و لازم است رضايت مالک واقعي يعني خداوند را در آنچه به امانت به او سپرده است رعايت نمايد .


پرسش : درسي که از مالکيت خداوند بر مخلوقات گرفته مي شود ، چيست ؟


پاسخ : انسان هر چه دارد ، خداوند در اختيار او قرار داده و همه ي آنها ، امانتي در دست انسان است و در برابر استفاده از آنها ، مسئوليت دارد و بايد در بهره برداري از آنها رضايت خداوند را در نظر بگيرد .


 


 


همگام با قرآن


مفهوم آيه الکرسي(11)


.مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ.


(بقره /255)


کيست که نزد خداوند ( از ديگران) شفاعت نمايد جز به اجازه او


‏اجازه شفاعت



  • شفاعت از اصول مورد تاکيد و تصريح آيات قرآن و احاديث اسلامي مي باشد ، و تمام مذاهب و فرقه هاي اسلامي به اعتبار اينکه شفاعت از اصول مسلّم و قطعي مي باشد آن را مورد پذيرش قرار داده اند وحقيقت شفاعت آن است که : اولياء صالح خداوند به علت مقام ومنزلت وقُربي که نزد خداوند متعال دارند از خداوند با رعايت شرايط خاصي در خواست مي کنند که ازگناه ِگناهکاران و تقصير و کوتاهي آنان گذشت نمايد . (1) و هنگاميکه خداوند به کسي اجازه شفاعت دهد ، پس از آن ، مانعي عقلي و شرعي براي شفاعت نخواهد بود . (2)  به همين جهت است که در روايتي از امام صادق عليه السلام است که فرمودند : ما همان شفاعت کنندگان هستيم ( يعني خداوند اجازه شفاعت به ما داده است ) (3)

  • از اين رو برخي از صاحب نظران اين نوع شفاعت را شفاعت مغفرت ناميده اند که نوعي واسطه شدن در بخشش گناهان است (4) و اين نوع شفاعت در حقيقت رحمتي از جانب خداوند است که شامل بنده مي شود ، بنابراين اگر کسي  مشمول شفاعت نشده باشد  در حقيقت قابليت خود را از دست داده  وگر نه رحمت خداوند نا محدود است  و همانگونه که اعتقاد به آمرزش خداوند موجب جرأت بر گناه از سوي بنده نمي شود و تنها ايجاد اميد ميکند ، اعتقاد به شفاعت هم موجب تشويق به گناه نيست ، البته بايد دانست که زماني آمرزش الهي و شفاعت ، مشمول کسي خواهد شد که خداوند بخواهد و راضي باشد و در اثر اين اعتقاد است که دل ها از يأس و نا اميدي نجات پيدا نموده و انسان همواره بين بيم و اميد خواهد بود . (5)

  • شفاعت يک امر بدون شرط يا قيد نمي باشد ، بلکه در روايات شروطي را براي شفاعت ذکر کرده اند ، که از جمله ي آنها : شرک نياوردن به خداوند ، گواهي دادن به وحدانيت خداوند از روي اخلاص ، پرهيز از خيانت و فريب دادن ، دشمني نداشتن با اهل بيت عليهم السلام ، سبک نشمردن نماز ، انکار نکردن شفاعت پيامبر صلي الله عليه وآله مي باشد . (6)


پرسش : آيا  اعتقاد به شفاعت باعث جرأت بر گناه مي شود ؟


پاسخ : اعتقاد به شفاعت در حقيقت ، اعتقاد به رحمت خداوند است ، و رحمت خداوند هر چند نا محدود است ولي تنها کساني مشمول آن خواهند شد که قابليت دريافت آن را داشته باشند ،  از اين رو شفاعت ، اميد به رحمت خداوند را در دل انسان زنده نگاه مي دارد ، نه اينکه انسان را به سوي گناه سوق دهد .


------------------------


1-الوهابية بين المباني الفكرية و النتائج العملية، ص: 349


2-تفسير القرآن الكريم (الخميني)، ج‏4، ص: 374


3-تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج‏2، ص: 400


4-مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏1، ص: 254


5-رک : مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى    ج‏1   ص: 264    


6-الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل  ج‏4 ص: 347    


 


 


 


همگام با قرآن


مفهوم آيه الکرسي(13)


.وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظيمُ


(بقره/255)


تخت خداوند آسمان و زمين را فرا گرفته و نگهداري آندو براي خداوند گران و سنگين نمي باشد و او بلند مرتبه و يزرگ است


کرسي الهي



  • واژه "کرسي" به معناي تخت است و در اينجا مقصود تختِ فرمانروايي ، سلطنت و حکومت الهي است که تمام آسمان زمين( مجموعه هستي) را فرا گرفته است ، بنا براين جايي نيست که از حوزه ي فرمانروايي و سُلطه ي خداوند خارج باشد و خداوند در آنجا نفوذ  و قدرتي نداشته باشد ، لذا کسي نمي تواند از دايره ي حکومت خداوند بيرون رود و فرار کند ، همانگونه که براي خداوند شريکي تصوّر نمي شود که با خداوند درفرمانروايي شرکت داشته باشد ، بلکه همه مخلوق خداوند بوده و تحت سلطه و اراده ي خداوند قرار دارند و در مجموعه ي هستي فقط يک قدرت و يک اراده و مشيّت وجود دارد و ديگران هرکس و هرچه باشند ، اگر قدرت ويا اراده اي هم داشته باشند ، آن را از خداوند داشته و قدرت و اراده ي آنان در محدوده اي است که خداوند براي آنان تعيين نموده و اگر روزي صلاح ببيند آن قدرت و اراده را از آنان سلب مي نمايد .

  • از طرفي آسمان و زمين با تمام بزرگي و عظمتي که دارند تحت قدرت الهي قرار داشته و خداوند آن دو را با نظم خاصي تدبير و اداره مي کند و مسخّر اراده ي خداوند بوده و خداوند آندو را محافظت و نگهداري مي کند و اين نگهداري براي او سنگين و گران نمي باشد ، برخي از مفسّرين ، کرسي را به معناي علم الهي دانسته که همه چيز را فرا گرفته و چيزي نيست که از دايره ي علم  الهي خارج باشد و خداوند نسبت به آن علم نداشته باشد ، لذا از درون و برون انسان ها و نيّات واعمال آنان آگاه و با خبر مي باشد ، و خداوند هم عليّ و بلند مرتبه است و برتر از آن است که شبيه و نظيري داشته باشد و هم عظيم و با عظمت است و هر چيزي در برابر او کوچک وحقير مي باشد .(1)


پرسش : آيا نگهداري آسمان و زمين براي خداوند گران وسنگين است ؟


پاسخ : مفاهيمي چون سنگيني، سختي و دشواري و يا خستگي ، همه  از اوصافي است که نشانه ي ضعف ، نقص و ناتواني است  و در مورد خداوند معنا ندشته و بکار برده نمي شود ، چون اينگونه صفات در مورد مخلوقاتي معنا پيدا مي کند که در معرض تغيير و تبديل ، ضعف و سستي قرار مي گيرند نه در مورد خداوندي که آفريننده موجودات است و قدرت آن فوق تمام قدرت ها مي باشد .  


----------------------     


1-الأصفى في تفسيرالقرآن، ج‏1، ص: 121


 


همگام با قرآن


مفهوم آيه الکرسي(12)


.يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحيطُونَ بِشَيْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاء.


(بقره/255)


خداوند آنچه را پيش روي مردم و آنچه را پشت سر آنان است مي داند و آنان به چيزي از دانش خداوند احاطه ندارند جز به آنچه او بخواهد


علم خداوند



  • اين بخش از آيه الکرسي از علم و آگاهي خداوند نسبت به انسان سخن مي گويد ، و مي فرمايد : خداوند از آنچه پيش روي انسان ها مي باشد آگاه است ، و مقصود از آن : اعمالي است که انسان ها در زندگي خود انجام داده اند که گويا در مقابل آنان است ، و نيز خداوند از آنچه انسان ها پشت سر گذاشته اند ( از خوب و بد ) آگاه است که مقصود :آثار ي است که بعد از خود باقي گذاشته اند ، حال اين آثار خير باشد يا شرّ ، که خداوند از همه ي آنها با خبر است (1) برخي از مفسران گفته اند مقصود از (ما بين ايديهم ) هر آنچيزي است که بوده و گذشته و مقصود از (ما خلفهم) هر آنچيزي است که هنوز نيامده وتحقق نيافته ، و خداوند از همه ي آنها آگاهي دارد (2)

  • علاوه بر اينکه هيچکس از معلومات خداوند (3) و آنچه خداوند به آن علم دارد ،آگاهي نداشته و به آن احاطه نخواهد داشت  مگر به آنچه که خداوند بخواهد که از آن آگاه گردند ، در روايتي از امام باقر عليه السلام وارد شده : خداوند علم خاصي دارد وعلمي عام ؛ علم خاص علمي است که خداوند فرشتگان مقرّب و پيامبران مرسل را از آن آگاه نکرده است  و علم عام علمي است که خداوند فرشتگان مقرّب و پيامبران مرسل را از آن آگاه نموده است و آن علم از طريق پيامبر صلي الله عليه وآله به ما (اهل بيت) رسيده است(4 )


پرسش :مقصود از علم خاص خداوند ، چه علمي مي باشد ؟


پاسخ : علم خاص خداوند علمي است که غير از خداوند کسي از آن آگاه نمي باشد و در مقابل آن علم عام است که فرشتگان مقرب خداوند و پيامبران مرسَل و نير ائمه عليهم السلام از آن آگاه مي باشند (5)


-------------------------


1- تبيين القرآن، ص53


2-تفسير الصافي، ج‏1، ص: 282


 3-در اينجا علم به معلوم تفسير شده است ، زيرا علم خداوند عين ذات او مي باشد و قابل تبعيض نبوده و استثناء بردار نيست ، لذا  "علم" تفسير به "معلوم" گرديد تا بشود از آن استثناء نمود(عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احدا الا من ارتضي من رسول : خداوند عالم به غيب است و  کسي را بر غيب خود آگاه نمي کند جز کسي از رسولان را که راضي باشد)مقتنيات الدرر و ملتقطات الثمر، ج‏2، ص: 111


4-تفسير اثنا عشري، ج‏1، ص: 456 (توحيد صدوق، صفحه 138 (باب 10)، حديث 14)


5-توحيد صدوق ص 138 حديث 15


 


 


همگام با قرآن


مفهوم آيه الکرسي(15)


. فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ


(بقره/256)


پس کسيکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ايمان آورد ، به دستگيره ي محکمي چنگ زده که گسستني براي آن نيست ، و خداوند شنوا و دانا است


دستگيره ي محکم



  • واژه ي طاغوت از طغيان گرفته شده ، و طاغوت در اينجا به معناي بت يا شيطان و يا سردمداران گمراهي مي باشد ، خداوند در اين آيه مي فرمايد کسيکه به طاغوت کفر بورزد و با آن مخالفت نموده و از آن بيزاري جويد (1) ، و در عوض به خداوند ايمان آورده ، او را تصديق نمايد و در زندگي به او اطمينان نموده و اميد به او داشته باشد و در برابر حق تواضع کند و تسليم باشد(2) ،  به دستگيره اي چنگ زده که جدا شدن و گسستي براي آن نخواهد بود ، در اينجا مقصود از دستگيره ، يک شئ مادي و محسوس نمي باشد (32) ، بلکه يک امر معقول مي باشد (4) و شامل دستگيره هاي معنوي وروحاني چون هدايت الهي و معارف قرآني مي گردد (5)

  • رسولخدا صلي الله عليه و آله فرمودند : امامان ، از نسل حسين عليه السلام مي باشند ، هر کس از آنان اطاعت کند از خدا اطاعت کرده و هر کس نافرماني آنها را نمايد ، از خدا نافرماني نموده ، آنان دستگيره ي محکم (عروه الوثقي) و وسيله به سوي خداوند مي باشند (6) و نيز رسولخدا صلي الله عليه و آله به علي عليه السلام فرمودند : تو دستگيره ي محکم هستي (7) بر اين اساس مي توان گفت يکي از مصاديق مهم براي عروه الوثقي ولايت اهل بيت عليهم مي باشد ، ولايتي که شامل دوستي و سپس پيروي از آن بزرگواران و رسيدن به سعادت دنيا وآخرت مي گردد ، لذا رسول خدا خطاب به علي عليه السلام فرمودند : . شما اهل بيت حجت خداوند بر خلق او هستيد و شما دستگيره ي محکمي هستيد که هر کس به آن چنگ زند هدايت يابد و هر کس آن را رها نمايد گمراه گردد (8)


پرسش :چرا اهل بيت عليهم السلام به عنوان عروه الوثقي معرفي شده اند ؟


پاسخ : چون اهل بيت (ع) عالم و عامل به قرآن و ادامه دهنده ي راه پيامبر صلي الله عليه و آله بوده و با پيروي از آنان انسان به سعادت دنيا وآخرت دست مي يابد .


----------------------


1-آلاء الرحمن في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 229


2-من هدى القرآن، ج‏1، ص: 445


3-سواطع الإلهام في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 239


4-مقتنيات الدرر و ملتقطات الثمر، ج‏2، ص: 116


5-مواهب الرحمان في تفسير القرآن، ج‏4، ص: 292


6-البرهان في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 523


7-البرهان في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 524


8- بحارالأنوار ج : 23 ص : 142


 


 


،


همگام با قرآن


مفهوم آيه الکرسي(14)


لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي.


(بقره/256)


اجباري در دين نيست (زيرا) راه رشد و هدايت از گمراهي آشکار شده است‏


عدم اجبار در دين



  • قرآن کريم در اين آيه اجبار در دين را نفي کرده و مقصود از دين در اين آيه طبق نظر برخي از مفسرين مسائل اعتقادي مي باشد و اعتقادات از امور قلبي و دروني در انسان است که اجبار بردار نيست (1) ، به اين معنا که ممکن است در ظاهر کسي را مجبور به پذيرش امري نمود ، ولي آنچه در ظاهر پذيرفته مي شود به معناي آن نيست که در باطن نيز توسط شخص پذيرفته شده باشد ، نمونه ي آن عمار بن ياسر است که از سوي مشرکين تهديد شد و مورد اکراه و اجبار قرار گرفت و کلمه کفر آميزي را بر زبان جاري کرد ولي قلبش مملوّ از ايمان به خداوند بود (2) و به همين جهت آيه اي از قرآن نازل شد و ايمان قلبي او را تأييد نمود . (3)

  • علاوه بر اينکه در سيره و روش پيامبر صلي الله عليه وآله نيز چنين چيزي نبوده که مردم را به زور و اجبار به پذيرش دين وادار نموده باشد ، به عکس ، قرآن کريم پيامبر صلي الله عليه وآله را داراي اخلاق برجسته و بزرگي مي داند (4) و با داشتن چنين اخلاقي بوده که ايشان آزار و اذيت قوم خويش را تحمل نمود ، لذا خداوند در آيه اي از قرآن مي فرمايد : اگر تو خشن و سنگدل بودي مردم از گرد تو پراکنده مي شدند (5) از اين رو پيامبر صلي الله عليه وآله با اخلاق برجسته اي که داشتند توانستند دل هاي بسياري از مردم را متمايل به اسلام کنند ، لذا مي توان گفت : آنچه که باعث تمايل مردم در طول تاريخ نسبت به دين اسلام شده يکي محتواي آيين اسلام است که در قرآن تجلّي يافته و ديگر ، اخلاق الهي و انساني پيامبر صلي الله عليه وآله بوده که پس از ايشان در جانشينان معصوم ايشان تداوم يافته است .

  • لذا اگرکسي قرآن را بخواند و در آيات قرآن تدبّر نمايد و با سيره ي پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت معصوم ايشان آشنا گردد ، خواهد ديد که راه رشد و هدايت از گمراهي ، آشکار شده و در اينصورت ديگر نيازي به اجبار نخواهد بود .


پرسش : چرا در دين اجباري نمي باشد ؟


پاسخ :اولاً منظور از دين در اين آيه اعتقادات است و اعتقاد و ايمان از امور قلبي و دروني در انسان است که با اجبار سازگار نيست و ثانيا وقتي بر اثر تعاليم قرآن راه راست از گمراهي آشکار شده باشد و حجت بر مردم تمام گرديده باشد ديگر نيازي به چنين اجباري نخواهد بود .  


--------------------


1-الميزان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 342


2-أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص: 289


3-نحل/106


4-قلم/4


5-آل عمران /159


 


 


همگام با قرآن


مفهوم آيه الکرسي(17)


محدوده ي آيه الکرسي



  • در تفسير مجمع البيان ذکر شده که آيه الکرسي سيّد وسرور آيات قرآن است ، ودر آن پنجاه کلمه است و در هر کلمه پنجاه برکت است  و اين پنجاه کلمه تا (و هو العلي العظيم) پايان مي پذيرد ، و در گروهي از تفاسير فضيلت و ثواب قرائت آن را پس از همين قسمت يعني : (و هو العلي العظيم) ذکر کرده اند ، و مقتضاي نام گذاري اين آيه به کرسي ، شامل يک آيه مي شود که نام کرسي در آن آمده است : ( وسع کرسيه السماوات والارض ) بنا براين آيه الکرسي تا پايان (و هو العلي العظيم) مي باشد ، بنابر اين در مواردي که تصريح نشده باشد که دو آيه بعد به آن ضميمه شود به همان يک آيه اکتفا مي گردد . (1)

  • برخي از مفسرين گفته اند قول مشهور آن است که آيه الکرسي تا (و هو العلي العظيم) است نه تا (هم فيها خالدون ) ؛ لذا تعبير به آيه الکرسي نموده اند و آيه لفظ مفرد است و اگر آيه الکرسي تا (هم فيها خالدون ) بود بايد گفته مي شد : آيات الکرسي که شامل سه آيه مي شد ، علاوه بر اينکه در برخي از روايات که در بيان فضيلت آيه است ، تصريح نموده اند که  آيه الکرسي تا (و هو العلي العظيم) است به عنوان نمونه : پيامبر صلي الله عليه وآله فرمودند : « کسيکه چهار آيه از اول سوره ي بقره و آيه الکرسي و دو آيه پس از آن ، و سه آيه از آخر آن را بخواند ، در جان و مالش ، امر نا خوشايند نخواهد ديد ، و شيطان به او نزديک نخواهد شد و قرآن را فراموش نخواهد کرد » همانطور که در اين روايت مشاهده مي شود ، آيه الکرسي را متفاوت با دو آيه پس از آن ذکر مي کند و آن دو را جزء آيه الکرسي به حساب نمي آورد . (2)


پرسش : آيه الکرسي شامل يک آيه مي شود يا سه آيه ؟


پاسخ : مشهور آن است که آيه الکرسي يک آيه است و تا پايان (و هو العلي العظيم) مي باشد ، مگر در مواردي که تصريح کنند که دو آيه پس از آن يعني تا (هم فيها خالدون ) را نيز قرائت نمايند .


------------------------


1-رک : موسوعة الإمام الخوئي؛ ج‌19، ص: 344


2-رک : أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏3، ص: 9


 


 


همگام با قرآن


مفهوم آيه الکرسي(16)


اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون


(بقره/257)‏


خداوند سرپرست و ياور افراد با ايمان است ، آنان را از تاريکي ها خارج و به سوي نور مي برد ، (امّا) کساني که کافر شوند ، طاغوت سرپرست آنان است و آنان را از نور خارج و به تاريکي ها وارد مي سازند ، آنان همراه آتش مي باشند و در آن جاودانه خواهند بود .


ياور مؤمنان



  • بزرگترين ارزش در اين دنيا براي يک انسان ، ايمان او به خداوند است ، و ايمان پايه واساس براي ارزش ها و فضيلت هايي است که يک انسان مي تواند آنها را  در اين دنيا کسب نمايد ، و در سايه ي اين ايمان است که انسان از آفريده ي خويش اطاعت نموده و با انجام اعمال صالح وشايسته مسير خود را به سوي سعادت مادي ومعنوي(دنيا وآخرت) طي خواهد نمود ، هنگاميکه فردي با تمام وجود خود به خداوند ايمان آورد وبه دستورات او گردن نهد ، مورد لطف وعنايت خداي خويش قرار گرفته و خداوند بنده اي را که به او ايمان آورده رها نخواهد ساخت  ، خداوند با فرستادن کتاب آسماني و قرار دادن پيامبران (ع) راه هاي سعادت و رستگاري را به بشر نشان داده ، همان راهي که سراسر نور است ، از اين رو انساني که در سايه ي هدايت الهي از کفر يا گناه و نافرماني به سوي ايمان و اطاعت گام بر مي دارد ، در حقيقت از تاريکي جهل و غفلت و بي خبري به وادي نور ايمان راه يافته است .

  • در مقابل انسان هايي که به هشدارهاي الهي که در کتاب آسماني و توسط پيامبران (ع) و جانشينان آنان ، بيان شده ، توجّه اي نکنند و با پيروي از سردمداران کفر و شرک و با تاثير پذيري  از شياطين از مسير منتهي به ايمان منحرف شده ، و در شرک و کفر و گناه غوطه ور باشند ، آنان درحقيقت با اختيار خود از دايره ي لطف الهي که سراسر نور و هدايت است خارج و به وادي ظلمت و تاريکيِ کفر وشرک و معصيت قدم گذاشته اند و بديهي خواهد بود که نتيجه ي بد و درد ناکي در انتظار آنان خواهد بود (آتش دوزخ که در آن جاودانه مي مانند)


پرسش :مقصود از تاريکي و نور در آيه ي 258 سوره بقره چيست ؟


پاسخ : مقصود از نور در اين آيه نوري است که روشني بخش راه سعادت ورستگاري است که نور ايمان و اطاعت و بندگي خداوند است ،  و مقصود از تاريکي ، ظلمتي است که بر اثر کفر و شرک و نافرماني از خداوند پديد مي آيد و بر اثر اين تاريکي ، انسان از راه سعادت گمراه مي گردد .  


 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

تصویر زمینه صنایع لاستیک سازی پارسین صنعت فن فیک اکسو سایت جوجه بوقلمون ایران زمین ناردونه به سوی ظهور رودخانه ماه شیرینی سرای نیاوران